با نگاهی به اینکه در حال حاضر چند حزب سیاسی، چند روزنامه سراسری و یا خبرگزاری، چند مجموعه کلان اقتصادی، چند دانشگاه مادر، چند شرکت بزرگ فیلم سازی، چند مرکز مادر خدمات اطلاعاتی و ...در خارج از تهران وجود دارد می توان دریافت که در بسیاری از موارد پاسخ هیچ خواهد بود و یا برای یافتن گزینه های احتمالی برای شمارش حتی به عدد سه نیز نخواهیم رسید. با چنین تمرکزی می توان دریافت که...
« البته به شیوه دستوری نمی توانیم به مردم بگوییم شهر را خالی کنند و به وقتش من از مردم خواهش می کنم که این کار را انجام دهند اما باید تدابیری در این زمینه اندیشیده شود. مثلا به کسانی که از تهران می روند زمین، وام 4 درصد و یک یارانه درست و حسابی می دهیم. با محاسباتی که انجام شده است، حداقل 5 میلیون نفر باید از تهران بیرون بروند تا تهران خلوت شود و بتوان حادثه احتمالی در تهران را مدیریت کرد.»
به گزارش "تابناک"، جملات بالا قسمتی از سخنان دکتر محمود احمدی نژاد است که روز گذشته و در مراسم سالگرد تاسیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و افتتاح حساب 100 امام ایراد شد. آقای رییس جمهور بخش مهمی از سخنان دیروز خود را به موضوع ضرورت کاهش جمعیت تهران اختصاص داده و این ضرورت را ناشی از مشکلات زیست محیطی و مهمتر از همه مدیریت بحران هایی چون وقوع زلزله برشمردند.
بنابر این گزارش، موضوع چاره اندیشی برای ساماندهی جمعیت تهران سال هاست که از سوی افراد و دستگاه های مختلف اجرایی مطرح شده است و شاید بیش از دو دهه می شود که با ارائه طرح هایی برای انتقال پایتخت و یا دشوار کردن زندگی در تهران از حیث هزینه ها و شرایط کار، تلاش شده است چاره ای برای کنترل و یا کاهش جمعیت در تهران اندیشیده شود.
اما آنچه مسلم است تحقق این هدف ـ یعنی کاهش جمعیت تهران ـ نه تنها به صرف احتمال زلزله ای مهیب و یا مشکلات زیست محیطی ضرورت دارد و نه با استراتژی "خواهش" امکان پذیر خواهد شد.
سیل مهاجرت به تهران که از دهه های گذشته آغاز و اکنون سبب شده است تا تهران را شانزدهمین شهر جهان از حیث تراکم جمعیتی و بیست و نهمین شهر جهان از حیث جمعیت بنامند علل و عوامل متعددی داشته است که پیوستگی معناداری با ساختارها و برنامه های حاکمیتی در سال های گذشته دارد.
هرچند کارشناسان و صاحبنظران دلیل تجمع بیست درصد از جمعیت کشور در استان تهران و حدود 12 درصد را در شهر تهران عوامل متعددی چون تمرکز گرایی نهادهای حاکمیتی کشوری و لشکری، تجمیع فرصت های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تهران و همچنین مزیت های شغلی حاصل از تراکم جمعیتی و موارد متعددی از این دست می دانند اما توجه به آثار مخرب تمرکز جمعیت فعال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و علمی در این شهر بر روند توسعه همگون ملی بسیار از اهمیت بیشتری برخوردار است.
این گزارش می افراید: اینکه رئیس جمهور کشورمان به عنوان عالی ترین مقام اجرایی کشور در سخنانش نشان از اراده جدی برای ساماندهی وضعیت تراکم جمعیتی پایتخت وجود دارد جای بسی خوشحالی و امید است اما به یقین این امر تنها با خواهش و تمنا و حتی ارائه تسهیلاتی چون وام مسکن و کشاورزی میسر نخواهد شد.
هرچند آقای احمدی نژاد بیان نداشت که بر اساس چه فرآیند کارشناسی به رقم 5 میلیون برای کاهش جمعیت تهران تا رسیدن به جمعیت مطلوب رسیده است اما باید توجه داشت که انتقال چنین جمعیتی با ساختارهای موجود به دیگر نقاط کشور و در حوزه های مختلف اداری، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چگونه میسر است و برای این مهم چه باید کرد و به چه میزان زمان نیاز است؟ البته اگر هدف اصلی آقای رئیس جمهور از طرح این موضوع تنها دغدغه ای مانند پیشگیری از زلزله احتمالی تهران باشد که ممکن است همین فردا و یا چند ماه بعد و شاید هم چند سال بعد رخ دهد که موضوع از اساس منتفی است.
با نگاهی به اقدامات و دستورات پیشین آقای رئیس جمهور برای کاهش جمعیت تهران همانند انتقال دفاتر شرکت های دولتی و حتی خصوصی که فعالیت اصلی آنها در تهران نیست و همچنین ارائه تسهیلات ویژه به مستخدمین دولتی که تصمیم انتقال به خارج از تهران دارند و البته اجرایی نشدن این مصوبات در عمل به نظر نمی رسد اجرای پروژه خواهش از شهروندان تهرانی از قابلیت اجرایی برخوردار باشد زیرا موضوع انتقال تنها یک موضوع شخصی ساده نیست یلکه با زندگی افراد و خانواده هایشان گره خورده است.
اما این پرسش وجود دارد که با وجود مشقت ها و هزینه های سنگین اقتصادی و مشکلات عدیده زیست محیطی، اجتماعی و بعضا فرهنگی چرا شهروندان کنونی تهران حاضر به ترک این شهر نیستند؟ جالب تر اینکه با نگاهی به هرم سنی جمعیتی شهر تهران می توان دریافت که بیشترین درصد جمعیتی را افراد 15 تا 40 سال تشکیل می دهند یعنی در واقع نیروهای فعال اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که اشتغال پایدار مهمترین دغدغه آنها محسوب شده و البته انتظارات فرهنگی و رفاهی ایشان نیز متناسب با وضعیت موجود شهر تهران شکل گرفته است.
پاسخ این پرسش را شاید با اختلاف اندکی بتوان نزد همه تهرانی ها یافت و آن اینکه هیچ جای ایران حتی نیمی از امکانات موجود در حوزه های مختلف را نسبت به تهران نمی توان یافت.
در واقع این مشکل اصلی برای همه کسانی که زندگی در تهران را تجربه کرده اند وجود دارد که خروج از تهران یعنی خروج از چرخه پیشرفت و ریشه این تصور تنها امری ذهنی نیست بلکه واقعیتی است که ناشی از تجمیع و تراکم فرصت ها در تهران می باشد.
با نگاهی به اینکه در حال حاضر چند حزب سیاسی، چند روزنامه سراسری و یا خبرگزاری، چند مجموعه کلان اقتصادی، چند دانشگاه مادر، چند شرکت بزرگ فیلم سازی، چند مرکز مادر خدمات اطلاعاتی و ...در خارج از تهران وجود دارد می توان دریافت که در بسیاری از موارد پاسخ هیچ خواهد بود و یا برای یافتن گزینه های احتمالی برای شمارش حتی به عدد سه نیز نخواهید رسید. با چنین تمرکزی می توان دریافت که عملا خروج از تهران به معنی خروج از چرخه فرصت ها و پیشرفت خواهد بود.
این گزارش می افزاید: همانگونه که آقای رییس جمهور در موضوع مسکن می گویند که مسکن فقط خوابگاه نیست و این موضوعی درست و دقیق است که باید به جنبه های دیگر چون زیبایی شناسی و هویت بخشی مسکن نیز توجه شود این موضوع در خصوص کلیت زندگی افراد نیز صدق می کند که زندگی فقط امرار معاش و شغل نیست بلکه افراد به فراخور توانمندی ها و نیازهایشان جدای از مسکن و شغل نیازهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارند که آنها تنها با سخن میسر نخواهد شد بلکه برای آن باید هدف گذاری ها، سیاست ها و استراتژی های کلان اداره کشور را تغییر داد.
پس نباید تردید کرد که در صورت فراهم شدن محیط های انسانی، اجتماعی و فرهنگی در سایر نقاط کشور و تقویت کانون های موجود همانند کلان شهرهایی چون مشهد، اصفهان، تبریز، شیراز، اهواز برای ایجاد فرصت های برابر همانند پایتخت در این مناطق امکان بازگشت داوطلبانه شهروندان تهرانی به زادگاه یا شهرهای مورد علاقه شان بیشتر خواهد شد وگرنه این روند نه تنها با سیر نزولی همراه نخواهد شد بلکه شاهد افزایش روند بی رویه مهاجرت به تهران و دیگر کلان شهرها خواهیم بود.