ترابر نیوز: علی مطهری نماینده سابق مجلس شورای اسلامی فروردین ماه مصاحبه ای بسیار مهم با روزنامه سازندگی انجام داد که مطالب مطرح شده در این گفتگو به خوبی ما را با علل و عوامل اصلی وضعیت فعلی کشور اشنا می کند، دقت در نکات مطرح شده و تامل روی ان می تواند ما را با پشت پرده ای حیرت انگیز از حقایق موجود در حکمرانی کشور عزیمان مواجه کند، با توجه به اهمیت این گفتگو خلاصه کاملی از ان ارائه می گردد: مردم به این نقطه رسیدهاند که اصلاً نهادهای انتخابی کارهای نیستند و تصمیمات در جای دیگری گرفته میشود، لذا شرکت در انتخابات تأثیری در سرنوشت ما ندارد. راه حل این است که نهادهای انتصابی دست از دخالت در کار نهادهای انتخابی بردارند و نهادهای انتخابی به استقلال خود در قانون اساسی برگردند. به نظر من اینکه بگوییم ناکارآمدی دولت و مجلس موجب کاهش مشارکت مردم در انتخابات شده است نمی تواند دلیل قانع کننده ای باشد، چون مردم میدانند با وجود موانع پیش روی دولت و مجلس و دستوراتی که به آنها دیکته میشد تا حد زیادی دست آنها در انجام وظایفشان بسته بوده است. تلاش بخشی از حکومت برای اجرا نشدن برجام که زمینه را برای خروج ترامپ از برجام آماده کرد یک نمونه آن است. بر هر دولت و مجلسی که اندک گرایش اصلاحی و اندک اختلافی با مواضع رسمی کشور داشته باشد آنقدر فشار میآورند که نتواند به هدفهای خودش برسد. متأسفانه این یک واقعیت است. اما با همه اینها من معتقدم همه چیز به شخصیت دولت و مجلس بستگی دارد. یعنی اگر ما رییس جمهوری جسور داشته باشیم که از حقوق مردم دفاع کند و طبق اصل ۱۱۳ قانون اساسی به عنوان مسئول اجرای قانون اساسی پای آن بایستد خیلی از این محدودیتها را میتواند از بین ببرد. وقتی موضوعی در مجلس مطرح است، دو نوع رفتار ممکن است در قبال آن انجام شود. یک حالت این که نمایندگان را آزاد بگذارند تا خودشان تصمیم بگیرند؛ حالا درست یا غلط بالاخره نتیجه کار و تصمیم خودشان را ببینند که این باعث رشد مجلس میشود. اما در حالت دیگر رییس مجلس میگوید ما دیروز با رهبری ملاقاتی داشتیم و من از محتوای سخنان ایشان احساس کردم که ایشان مخالف این طرح یا مخالف این استیضاح است و با گفتن همین عبارات، نمایندگان را منفعل میکنند و پیغام میدهند که نمایندگان امضایشان را پس بگیرند. نکته مهم اینجاست که به طور رسمی هم اعلام نمیکنند که به دلیل پیغامی که رسیده این استیضاح یا طرح منتفی شده است. به عنوان مثال طرح یک استیضاح را ۵۰ نماینده امضا کردهاند، یکباره اعلام می شود که استیضاح منتفی شده است. در این شرایط مردم حق دارند فکر کنند معامله و داد و ستدی شده که نمایندگان امضایشان را پس گرفته اند. نمیخواهند بگویند رهبری در این امور دخالت میکند. در حالی که اشکالی ندارد. ممکن است ایشان امری را به مصلحت ندانند؛ خب این را اعلام کنند. نمایندگان هم میگویند به دلیل اطاعت از ایشان امضایمان را پس گرفتیم. البته من در مجموع با دخالت نهادهای خارج از مجلس در کار مجلس موافق نیستم. معتقدم خود نمایندگان باید درباره امور تصمیم بگیرند. حتی در مورد نظرات رهبری هم معتقدم بهتر است این نظرات از طریق شورای نگهبان اعمال شود. یعنی اگر رهبری با طرح یا لایحهای مخالف هستند نظرشان را به شورای نگهبان بگویند تا آنها این نظر را اعمال کنند؛ اما مجلس آزاد باشد. اینطور نباشد که دائم بگویند پیغامی از بیت آمد. این خوب نیست. چون بیت هم به معنای خود رهبری نیست. ممکن است کسی در بیت نظری داشته و این را به مجلس منتقل کند در حالی که نظر رهبری نباشد. متأسفانه در این دوره آقایان لاریجانی و عارف همیشه گوش به زنگ بیت بودهاند و در مواردی واقعاً معلوم نیست که نظر خود رهبری است یا افراد دیگر. لذا بهتر است نظرات رهبری از طریق شورای نگهبان اعمال شود. در دولت دوم آقای احمدی نژاد که فهرست کابینه را به مجلس آورد نمایندگان تصمیم داشتند ۹ وزیر پیشنهادی را رد کنند. اما پیغام آمد که سعی کنید به همه رأی بدهید. هر چند باز هم نمایندگان به سه نفر رأی ندادند. این موضوع کاملاً به شخصیت دولت و مجلس بستگی دارد که چه مقدار خودشان بخواهند از دخالتهای عوامل خارج از دولت و مجلس استقبال کنند. گاهی نهادهای بیرون از مجلس و دولت و یا خود شخص رهبری اصلا نظری درباره یک موضوع ندارند اما خود افراد مدام میروند سؤال میکنند. گاهی افرادی هستند که میخواهند مراتب اطاعت و جاننثاری خودشان را مدام به منصه ظهور برسانند. نهادهای انتصابی هم چون در شرایط ویژه و جنگ اقتصادی هستیم فکر میکنند که حق دخالت بیشتری دارند؛ در حالی که معتقدم باید مجلس و دولت را آزاد بگذاریم تا کارها در مسیر طبیعی خود انجام شود. در جایی که مخالفتی هست راه وجود دارد. درباره مجلس از طریق شورای نگهبان باید این مخالفت اعمال شود. این حق قانونی رهبری است. ایشان میتواند بگوید فلان طرح و یا لایحه با شرع و یا مصلحت کشور مخالف است و از طریق شورای نگهبان اعمال نظر شود. اما اینکه از طریق نمایندگان اعمال نظر شود و نماینده احساس کند خودش کارهای نیست، روند درستی نیست. در قانون اساسی اصل ولایت مطلقه فقیه آمده است اما در اصل ۱۱۰ وظایف و اختیارات رهبری برشمرده شده و محدود است. در واقع مطلقه بودن در اینجا مقید شده است. اختیارات و وظایف رهبری محدود به همان چیزی است که در اصل ۱۱۰ آمده است. اگر آییننامهای مخالف قانون اساسی باشد معتبر نیست. لااقل این امر که آیا اختیارات رهبری فراتر از قانون اساسی است یا خیر، قابل بحث است. این موضوع حتما قابل گفت و گو با خود رهبری است. یعنی میتوانیم به ایشان بگوییم این موضوع مشکلاتی را ایجاد کرده و باعث توقف خیلی از مصوبات مجلس شده و منهای بحثهای حقوقی و کلی که باید در جای خودش انجام شود، باید فکری برای آن شود. من فکر میکنم ترسی که اینها از افراد مستقل و یا اصلاحطلب دارند باید از بین برود. روشی که الان به کار گرفته میشود ناشی از ترسی است که از افراد مستقل و اصلاحطلبان دارند. اول اینها را در جایگاه امثال اسرائیل و آمریکا قرار دادند و بعد از آنها لولو درست کردهاند و از ورودشان به همه جا جلوگیری میکنند. دنبال افراد مطیع و فرمانبر هستند، در حالی که ملاک برای ما قانون اساسی است. اگر آن را مبنا قرار دهیم این ناهماهنگیها و تداخلها و حاکمیت دوگانه حل میشود. فکر میکنند اگر کسی اندک زاویهای با مواضع رسمی کشور پیدا کرد باید حذف شود. در حالی که این کاملا غلط است. یک نگاه توأم با نگرانی درباره حفظ نظام در جمهوری اسلامی وجود دارد که به این دلیل فکر میکنند باید همیشه مخالفان را محدود کنیم و یا حتی از بین ببریم و به این وسیله نظام را حفظ کنیم. فکر میکنند تا به حال هم که نظام باقی مانده به دلیل کارهای آنان بوده است. این طرز فکر متاسفانه همیشه در جمهوری اسلامی وجود داشته است؛ کسانی که قتلهای زنجیرهای را انجام دادند خودشان به صراحت گفتند ما داریوش فروهر و یا همسر ایشان را از بین بردیم برای حفظ نظام و برای اینکه بقیه روشنفکران و دگراندیشان حساب کار دستشان بیاید. این نگاه از کجا آمده؟ اسلام این اجازه را به آنها داده؟ عقل به آنها دستور میدهد؟ هیچ کدام از اینها نیست. بلکه تعصب کور و غیرعقلانی موجب آن شده است. نکته دردناک اینکه در دادگاه گفته بودند ما از این کارها قبلاً هم زیاد انجام دادهایم؛ به ما میگفتند سوژه فلان شخص است و میرفتیم و کارش را یکسره میکردیم؛ اما این بار نفهمیدیم چرا به دادگاه آمدیم. وقتی کسانی چنین نگاهی دارند و فکر میکنند برای حفظ نظام باید افراد را تحت فشار بگذاریم و دایره انقلاب را تنگتر کنیم به همین جا میرسیم که خیلی از شخصیتها و بزرگان ما حذف شدند. باید به نگاه اول انقلاب و نگاه شهید مطهری برگردیم. عدهای در درون حاکمیت به طور جدی به دنبال حکومت اسلامی هستند چرا که رأی مردم را تزئینی میدانند. اگر چنین چیزی را دنبال میکنند اشکالی ندارد، به صراحت بیان کنند که چنین تصمیمی داریم. حتی ممکن است به نفع کشور هم باشد. در شرایط فعلی فکر میکنم یکدست شدن حکومت به نفع کشور خواهد بود. با توجه به اینکه هر دولت و یا مجلسی که گرایش مستقل و یا اصلاحطلبی دارد با هجوم این نهادهای بیرونی مواجه میشود و با توجه به مشکلاتی که داریم اعم از مسئله برجام، fatf ، سیاست خارجی و ظهور آقای ترامپ و … به اعتقاد من اگر کل نهادهای حکومتی و مجلس و دولت را به همین گروهی بدهیم که دائم در حال ایجاد مزاحمت هستند ،همین گروهی که باعث شکست برجام شدند و باعث شدند وارد لیست سیاه fatf شویم و باعث شدند روابط خارجی ما مخدوش شود، خیلی از این مشکلات حل خواهد شد. آنها وقتی احساس کنند مسئولیت بر عهده خودشان است و با شعار نمی شود کشور را اداره کرد آن وقت خودشان به دنبال احیای برجام و حل مشکل ما با fatf و بهبود روابط خارجی خواهند رفت و کشور را نجات خواهند داد. دیگر کسی هم مزاحم آنها نخواهد بود. به اعتقاد من به طور موقت این روش مثبت خواهد بود. حتی خوب است رییس جمهور هم استثنائاً در دوره آتی مستقیم از طرف رهبری انتخاب شود. اگر تمام اختیارات در دست همین گروه اصولگرا باشد خودشان مشکلات را حل میکنند. اما وقتی دولتی برخلاف آن گرایش پیدا میشود، شروع به حمله میکنند و چون قدرت نظامی و اقتصادی و رسانهای دارند هر دولتی را به زانو درمیآورند و دودستگی و دوقطبی در کشور ایجاد میشود و ما فرصتها را از دست میدهیم و مشکلات امروز پیش میآید. ولی فقیه حاکم نیست بلکه ناظر است. این تعبیر شهید مطهری است. ایشان معتقد بود ولایت فقیه ولایت ایدئولوژیک است؛ یا به تعبیری ولایت فقه و اسلام است و نه ولایت شخص، ولایت مکتب است نه ولایت شخص. ولیفقیه حاکم نیست بلکه صلاحیت حاکم را تأیید میکند. حاکم رییس جمهور است. اما عده ای اصرار دارند موضوع را طور دیگری ببینند. ولی فقیه را حاکم میدانند. شورای نگهبان میگوید علاوه بر استعلام از مراجع چهارگانه ما تحقیقات محلی هم انجام میدهیم. ما میگوییم ایرادی ندارد این تحقیقات محلی را هم انجام بدهید اما بالاخره هر سندی که قرار است بر اساس آن درباره صلاحیت نامزدها تصمیم گرفته شود باید متقن باشد، مثلاً یا حکم قضایی داشته باشد یا اقرار خود فرد باشد. نه اینکه به صرف گزارشاتی که برخی افراد به شورای نگهبان میدهند و آنها هم از همسایهها و اطرافیان آن کاندیدا به دست آوردهاند و معلوم نیست تا چه میزان واقعی و چقدر غرضورزی است افرادی را رد صلاحیت کنند. این نقد به فراکسیون امید و اصلاحطلبان مجلس وارد است که بیش از آنکه تمرکز خود را بر اصلاح قانون انتخابات و یا روندهای موجود بگذارند ظاهراً بر لابیها و روابط شخصی تمرکز کرده بودند. به همین دلیل آقای عارف و فراکسیون امید از عضویت عباسعلی کدخدایی و یا محمد دهقان در شورای نگهبان حمایت کرد تا در زمان انتخابات در تأیید صلاحیتها موثر باشند. خیلی از اقدامات را اگر آقای لاریجانی نخواهد که انجام شود پیش نخواهد رفت و راهش را هم بلد است. همین استیضاح وزیر کشور را بعد از حوادث آبان ماه شروع کردیم. زمان خوبی بود و خواسته مردم هم بود. مشخص بود که وزیر کشور در این موضوع مقصر است. همه هم این را قبول داشتند. اما آقای لاریجانی نگذاشت این کار انجام شود و در نهایت هم به حرف رهبری استناد کرد که ایشان گفتهاند مصلحت نیست. در این مورد هم اگر ایشان نخواهد، باز پیامی خواهد آورد که رفراندوم به جایی نرسد. اینکه من میگویم دست مجلس بسته است به همین دلایل است. در مورد کشته شدگان کرمان، برخی پیشنهاد داده بودند که مسیر عوض شود اما چند نفر گفته بودند حتماً باید ازدحام جمعیت را نشان بدهیم. این قطعاً کوتاهی است. در خود تهران هم خود من نزدیک بود در میان جمعیت خفه شوم. از دانشگاه تهران بیرون آمدم و میخواستم تا میدان انقلاب بروم اما چنان در جمعیت گیر افتادم که نزدیک بود خفه شوم. گزارشهایی هم وجود داشت که در تهران هم تلفاتی دادهایم اما اعلام نشد البته من تأیید نمیکنم. اینها را به حساب شور انقلابی مردم میگذارند در حالی که این نشانه بیشعوری مسئولین ماست که چنین اتفاق بدی را به حساب شور مردم میگذارند. امیدوارم که در شرایط فعلی قانون اساسی تغییر نکند و نظام سیاسی هم به همین شکل کار خودش را ادامه دهد. اگر تبدیل به نظام پارلمانی بشود همین مقدار اندک نقش مردم هم از بین میرود و شورای نگهبان در تعیین مجلس و رئیسجمهور نقش اساسی خواهد داشت. کاش سال ۶۸ هم این اصلاحات انجام نمیشد. این تغییرات روند برخی امور را خراب کرد. مثلاً در مورد صدا و سیما روش قبلی بهتر بود. بالاخره شورای سرپرستی از قوای سه گانه وجود داشت و مدیرعامل تعیین میکردند و به هر سه قوه پاسخگو بود. اما الان به هیچ جا پاسخگو نیستند و هر کاری دوست دارند انجام می دهند. شورای نگهبان میخواهد امثال ما در مجلس نباشیم و در واقع کسی مزاحم آنها نشود و لذا به بهانههای واهی صلاحیت افراد را رد کردند. به اعتقاد من نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام به معنای ورود مجمع به قانونگذاری نیست. بلکه رهبری اگر ببیند سیاستی اجرا نمیشود باید به دولت و یا مجلس تذکر بدهد و این نهادها به دنبال اجرای صحیح این سیاستها باشند. نه اینکه نهادی ورای مجلس مصوبات آن را تغییر بدهد و دست به قانونگذاری بزند. در عین حال به نظر من راه شورایی بودن رهبری باید باز باشد. چون در یک زمان ممکن است رهبری فردی به صلاح نباشد و لازم باشد این منصب به شکل شورایی اداره شود. در مجموع به اعتقاد من اختیارات ولی فقیه بیشتر به روش شخص ولی فقیه بستگی دارد. یک ولی فقیه ممکن است روحیاتش روحیه ورود به جزییات باشد. مانند امروز؛ امروز رهبری وارد جزییات میشود. اما ممکن است ولی فقیه بعدی این گونه نباشد. قانون باید به شکلی شفاف و روشن باشد که تا جای ممکن مداخلات و ویژگیهای فردی در اجرای آن بیاثر باشد. طبق قانون اساسی خبرگان رهبری مسئولیت نظارت بر بقای شرایط رهبری از جمله عدالت را برعهده دارد. در حالی که امروز میبینیم مجلس خبرگان کار خاصی نمیکند و در اجلاس خودشان فقط به دولت تذکر میدهند. اگر همین قانون به درستی اجرا شود مشکلی نخواهیم داشت. یعنی مجلس و دولت جایگاه خودشان را داشته باشند و در کارشان دخالت نشود، نظامیها وارد سیاست و اقتصاد نشوند و مجلس خبرگان رهبری به وظایف خود طبق قانون عمل کند و اگر در جایی احساس میکند باید سؤالی بکند و یا تذکری به رهبری بدهد این کار را انجام بدهد. در این صورت اداره نظام روال صحیحی به خود خواهد گرفت. این برای مردم هم خوب است. اما برخی تصور بت گونهای از ولی فقیه دارند. از ولی فقیه موجودی ملکوتی میسازند که اصلاً کسی حق ندارد از او انتقادی کند. در حالی که نباید اینطور باشد. عظمت ولایت فقیه به این است که مردم در شرایط آزادی بیان و انتقاد، نظر ولیفقیه را انتخاب میکنند. در شرایط ویژه شاید حتی اگر رییس جمهوری مستقیم توسط رهبری انتخاب شود برای کشور بهتر باشد و ما را از این وضعیت فعلی برهاند. چون هر کسی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ مقداری گرایش مستقل یا اصلاحطلب داشته باشد و انتخاب شود هجمهها شروع میشود. ببینید چه بلایی بر سر آقای روحانی آوردند. این ها فقط از لج آقای روحانی و اصلاحطلبان کارشکنی میکنند. اما اگر کار را به دست خودشان بدهید چون دیگر مسئول تأمین گوشت و نان و معیشت مردم هستند اول از همه میروند سراغ احیای برجام تا تکلیف آن را روشن کنند و بعدبه فکر میافتند وضع روابط مالی و بانکی ما را درست کنند. در نتیجه با FATF هم کنار میآیند. بعد هم میگویند ما چرخش عزتمدارانه کردهایم و امروز مصلحت اسلام در این است. به این ترتیب همه چیز درست میشود. وقتی خود اینها مسئول و طرف مردم باشند به دنبال حل این مسایل میروند. اما وقتی کار در دست رقیبشان باشد آنقدر کارشکنی میکنند تا به نتیجه نرسد. من واقعاً فکر میکنم فعلاً و تا زمان موقت اگر حاکمیت کاملا یکدست شود نتیجه بهتری خواهیم گرفت. چون متأسفانه اداره کشور از روی عقلانیت نیست بلکه بر اساس جنگ قدرت و لج و لج بازی است. کمتر افرادی به این فکر میکنند که صلاح و مصلحت کشور در چیست. البته در این صورت مسئله آزادی بیان و حقوق شهروندی لطمه خواهد خورد چون اینها به این مسائل اهمیت نمیدهند. |