جمعه، 14 اردیبهشت 1403 - 18:49   
 
 
- اندازه متن: + -  کد خبر: 76470صفحه نخست » هوایی2سه شنبه، 16 آذر 1395 - 14:22
برخورد امیرالمؤمنین (ع) با مفسدان سیاسی/ دو عنصر مبارزه با فساد اداری
ترابر نیوز: شخصی به نام ابن هَرمَۀ مسئول بازار اهواز بود. مأمور بود که خلاف شرع و قانون صورت نگیرد. به حضرت گزارش دادند، او اهل حق حساب و رشوه شده است. گزارش بررسی شد و صحیح بود...
  
ترابر نیوز:

آیت الله سید احمد خاتمی

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله سید احمد خاتمی از اساتید حوزه علمیه قم در ادامه تبیین بحث «فقه حکومتی» به بررسی بخش دیگری از ادله وجوب حفظ نظام پرداخت.

برش هایی از درس این استاد حوزه در ذیل می آید؛

یَا هِشَامُ‏، إِنَ‏ الْعَاقِلَ‏ نَظَرَ إِلَى الدُّنْیَا وَ إِلى‏ أَهْلِهَا، فَعَلِمَ أَنَّهَا لَاتُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ، وَ نَظَرَ إِلَى الْآخِرَةِ، فَعَلِمَ أَنَّهَا لَاتُنَالُ إِلَّا بِالْمَشَقَّةِ، فَطَلَبَ بِالْمَشَقَّةِ أَبْقَاهُمَا. (الکافی (ط - دارالحدیث)، ج‏1، ص: 37)

* دستورالعمل حفظ نظام از نگاه مولا علی علیه السلام در حوزه سیاسی

گزینش دقیق

از نگاه مولا علی علیه السلام باید تشکیلاتی برای گزینش وجود داشته باشد که افراد صالح را انتخاب کنند.

ثُمَ‏ انْظُرْ فِی‏ أُمُورِ عُمَّالِکَ‏ فَاسْتَعْمِلْهُمُ [اخْتِیَاراً] اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَة.

نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 435

سپس در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصى، و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهاى مختلف وادار نکن، زیرا نوعى ستمگرى و خیانت است.

ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَیْهِمُ الْأَرْزَاقَ فَإِنَّ ذَلِکَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلَاحِ أَنْفُسِهِمْ وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَیْدِیهِمْ وَ حُجَّةٌ عَلَیْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَکَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَکَ. (نهج البلاغة للصبحی صالح، ص: 435)

سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مى ‏کوشند، و با بى ‏نیازى، دست به اموال بیت المال نمى‏ زنند، و اتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند.

مبارزه با فساد اداری

مبارزه با فساد اداری عناصری را لازم دارد:

1- نظارت: کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى «العلق : 6 و 7 » (فرق است بین إن استغنی و أن رآه استغنی).

نظارت دو نوع دارد:

الف) نظارت مخفی

ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَى خِیَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا. (نهج البلاغة للصبحی صالح، ص: 435)

العیون به معنای جاسوس نیست بلکه به معنای مأمور است، زیرا جاسوس کلمه عربی است و معمولا هم درباره دشمن به کار می رود.

نظارت مخفی باعث کنترل کارگزاران می شود و آن را به عملکرد صحیح و مدارا با مردم وامی دارد. اگر نظارت نباشد کارها به درستی پیش نمی رود و مردم هم ناراضی خواهند شد. مولا علی علیه السلام مأمور مخفی داشت و امروز هم یک ضرورت است.

ب) نظارت علنی

باب اختیار العیون لمراقبة العمّال

الإمام علیّ (علیه السلام)- فی کتابه إلى کعب بن مالک-: أمّا بعد؛ فاستخلف على عملک، واخرج فی طائفة من أصحابک حتى تمرّ بأرض کورة السواد، فتسأل عن عمّالی، وتنظر فی سیرتهم فیما بین دجلة والعُذیب، ثمّ ارجع إلى البِهقُباذات فتولّ معونتها، واعمل بطاعة الله فیما ولاّک منها. واعلم أنّ کلّ عمل ابن آدم محفوظ علیه مجزیّ به، فاصنع خیراً صنع الله بنا وبک خیراً، وأعلمنی الصدق فیما صنعت. والسلام. (موسوعة الإمام علی بن أبی طالب (ع) فی الکتاب والسنة والتاریخ، ج: 4، ص 139)

2- بستن منافذ فساد: یکی از راه های ایجاد فساد، هدیه دادن است که به مرور به رشوه خواری منجر خواهد شد.

باب نهی العمّال عن أخذ الهدیة

الإمام علیّ (علیه السلام): أیّما وال احتجب عن حوائج الناس، احتجب الله عنه یوم القیامة وعن حوائجه، وإن أخذ هدیّة کان غُلولاً، وإن أخذ رشوة فهو مشرک. (موسوعة الإمام علی بن أبی طالب (ع) فی الکتاب والسنة والتاریخ ، ج: 4، ص 155)، (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 261)

أخبار القضاة عن علیّ بن ربیعة: إنّ علیّاً استعمل رجلاً من بنی أسد یقال له: ضبیعة بن زهیر، فلمّا قضى عمله أتى علیّاً بجراب فیه مال، فقال: یا أمیر المؤمنین، إنّ قوماً کانوا یهدون لی حتى اجتمع منه مال فهاهو ذا، فإن کان لی حلالاً أکلته، وإن کان غیر ذاک فقد أتیتک به. فقال علیّ: لو أمسکته لکان غلولاً. فقبضه منه وجعله فی بیت المال.

(موسوعة الإمام علی بن أبی طالب (ع) فی الکتاب والسنة والتاریخ ، ج: 4، ص 155)

از دیگر راه های جلوگیری از فساد برخورد قاطع و انقلابی با دست اندازان به بیت المال است.

و من کتاب له ع إلى أشعث بن قیس عامل أذربیجان‏

وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَةٍ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ [تَعَالَى‏] عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ وَ لَعَلِّی أَلَّا أَکُونَ شَرَّ وُلَاتِکَ لَکَ وَ السَّلَام‏. (نهج البلاغة للصبحی صالح، ص: 366)

(نامه به اشعث ابن قیس فرماندار آذربایجان، این نامه پس از جنگ جمل در شعبان سال 36 هجرى در شهر کوفه نوشته شد)

همانا پست فرماندارى براى تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتى در گردن تو است، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنى، تو حق ندارى نسبت به رعیّت استبدادى ورزى، و بدون دستور به کار مهمّى اقدام نمایى، در دست تو اموالى از ثروت هاى خداى بزرگ و عزیز است، و تو خزانه دار آنى تا به من بسپارى، امیدوارم براى تو بدترین زمامدار نباشم، با درود.

و من کتاب له ع إلى زیاد ابن أبیه و هو خلیفة عامله عبد الله بن عباس على البصرة و عبد الله عامل أمیر المؤمنین ع یومئذ علیها و على کور الأهواز و فارس و کرمان و غیرها

وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْ‏ءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً لَأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ ثَقِیلَ الظَّهْرِ ضَئِیلَ الْأَمْرِ وَ السَّلَامُ‏. (نهج البلاغة للصبحی صالح، ص: 377)

(نامه به زیاد بن ابیه، جانشین فرماندار بصره. ابن عباس از طرف امام فرماندار بصره بود و بر حکومت اهواز و فارس و کرمان و دیگر نواحى ایران نظارت داشت)

همانا من، براستى به خدا سوگند مى‏ خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومى خیانت کردى، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، و در هزینه عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوى! با درود.

و من کتاب له ع إلى مصقلة بن هبیرة الشیبانی و هو عامله على أردشیرخرة

بَلَغَنِی عَنْکَ أَمْرٌ إِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَکَ وَ عَصَیْتَ إِمَامَکَ أَنَّکَ تَقْسِمُ فَیْ‏ءَ الْمُسْلِمِینَ الَّذِی حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُیُولُهُمْ وَ أُرِیقَتْ عَلَیْهِ دِمَاؤُهُمْ فِیمَنِ اعْتَامَکَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِکَ فَوَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ کَانَ ذَلِکَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَکَ عَلَیَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِی مِیزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّکَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْیَاکَ بِمَحْقِ دِینِکَ فَتَکُونَ مِنَ الْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْ‏ءِ سَوَاءٌ یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ وَ یَصْدُرُونَ عَنْه‏.

(نهج البلاغة للصبحی صالح، ص: 415)

(نامه به مصقلة بن هبیره شیبانى، فرماندار اردشیر خرّه «فیروزآباد» از شهرهاى فارس ایران که در سال 38 هجرى نوشته شد)

گزارشى از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشى، خداى خود را به خشم آورده ‏اى، و امام خویش را نافرمانى کرده ‏اى، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه‏ ها و اسب ‏هایشان گرد آورده و با ریخته شدن خون ‏هایشان به دست آمده، به اعرابى که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، مى‏ بخشى! به خدایى که دانه را شکافت، و پدیده ‏ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است! پس حق پروردگارت را سبک مشمار، و دنیاى خود را با نابودى دین آباد نکن، که زیانکارترین انسانى. آگاه باش، حق مسلمانانى که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوى است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند.

و من کتاب له ع إلى المنذر بن الجارود العبدی، و خان فی بعض ما ولاه من أعماله‏

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِیکَ غَرَّنِی مِنْکَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّکَ تَتَّبِعُ‏ هَدْیَهُ وَ تَسْلُکُ سَبِیلَهُ فَإِذَا أَنْتَ فِیمَا رُقِّیَ إِلَیَّ عَنْکَ لَا تَدَعُ لِهَوَاکَ انْقِیَاداً وَ لَا تُبْقِی لِآخِرَتِکَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْیَاکَ بِخَرَابِ آخِرَتِکَ وَ تَصِلُ عَشِیرَتَکَ بِقَطِیعَةِ دِینِکَ وَ لَئِنْ کَانَ مَا بَلَغَنِی عَنْکَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِکَ وَ شِسْعُ نَعْلِکَ خَیْرٌ مِنْکَ وَ مَنْ کَانَ بِصِفَتِکَ فَلَیْسَ بِأَهْلٍ أَنْ یُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ یُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ یُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ یُشْرَکَ فِی أَمَانَةٍ أَوْ یُؤْمَنَ عَلَى جِبَایَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَیَّ حِینَ یَصِلُ إِلَیْکَ کِتَابِی هَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ. (نهج البلاغة للصبحی صالح، ص: 461)

(نامه به منذر بن جارود عبدى، که در فرماندارى خود خیانتى مرتکب شد)

پس از یاد خدا و درود! همانا، شایستگى پدرت مرا نسبت به تو خوشبین، و گمان کردم همانند پدرت مى‏ باشى، و راه او را مى ‏روى. ناگهان به من خبر دادند، که در هواپرستى چیزى فروگذار نکرده، و توشه ‏اى براى آخرت خود باقى نگذاشته‏ اى، دنیاى خود را با تباه کردن آخرت آبادان مى ‏کنى، و براى پیوستن با خویشاوندانت از دین خدا بریده‏ اى، اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شتر خانه ‏ات، و بند کفش تو، از تو با ارزش ‏تر است و کسى که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسدارى از مرزهاى کشور را دارد، و نه مى ‏تواند کارى را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتى دور ماند پس چون این نامه به دست تو رسد، نزد من بیا. ان شاء اللّه.

(منذر کسى است که امیرمؤمنان درباره او فرمود: آدم متکبّرى است، به دو جانب خود مى‏ نگرد، و در دو جامه که بر تن دارد مى ‏خرامد، و پیوسته بر بند کفش خود مى‏ دمد که گردى بر آن ننشیند).

شخصی به نام ابن هَرمَۀ مسئول بازار اهواز بود. مأمور بود که خلاف شرع و قانون صورت نگیرد. به حضرت گزارش دادند که او اهل حق حساب و رشوه شده است. گزارش بررسی شد و صحیح بود. حضرت نامه ای به رفاعه استاندار اهواز نوشتند:

باب عقوبة الخونة من العمّال

الإمام علیّ (علیه السلام)- لمّا استدرک على ابن هَرْمَة خیانة، وکان على سوق الأهواز، فکتب إلى رِفاعة-: إذا قرأت کتابی فنحِّ ابن هرمة عن السوق، وأوقفْه للناس، واسجنْه ونادِ علیه، واکتب إلى أهل عملک تُعلمهم رأیی فیه، ولا تأخذک فیه غفلة ولا تفریط، فتهلک عند الله، وأعزِلُک أخبث عزلة، وأُعیذک بالله من ذلک. فإذا کان یوم الجمعة فأخرِجه من السجن، واضربه خمسة وثلاثین سوطاً، وطف به إلى الأسواق، فمن أتى علیه بشاهد فحلّفه مع شاهده، وادفع إلیه من مکسبه ما شهد به علیه، ومُرْ به إلى السجن مهاناً مقبوحاً منبوحاً، واحزم رجلیه بحزام، وأخرجه وقت الصلاة، ولا تحُل بینه وبین من یأتیه بمطعم أو مشرب أو ملبس أو مفرش، ولا تدع أحداً یدخل إلیه ممّن یلقّنه اللَّدَد ویرجّیه الخلوص. فإن صحّ عندک أنّ أحداً لقّنه ما یضرّ به مسلماً، فاضربه بالدرّة، فاحبسه حتى یتوب، ومر بإخراج أهل السجن فی اللیل إلى صحن السجن لیتفرّجوا غیر ابن هرمة إلاّ أن تخاف موته فتخرجه مع أهل السجن إلى الصحن، فإن رأیت به طاقة أو استطاعة فاضربه بعد ثلاثین یوماً خمسة وثلاثین سوطاً بعد الخمسة

والثلاثین الأُولى، واکتب إلیَّ بما فعلت فی السوق، ومن اخترت بعد الخائن، واقطع عن الخائن رزقه.

هنگامى که نامه مرا خواندى، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار کن، و او را به مردم معرّفى کن، و به زندان افکن، و رسوایش ساز، و به همه بخش هاى تابع «اهواز» بنویس که من این گونه عقوبتى (شدید) براى او معیّن کرده ‏ام.

مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهى کنى، که نزد خداوند خوار مى ‏شوى. و من به زشت ترین صورت ممکن تو را از کار برکنار مى ‏کنم- و خدا آن روز را نیاورد- و چون روز جمعه رسید او را از زندان درآور و 35 تازیانه بزن و در بازارها بگردان. و هر کس گواهى آورد (که ابن هرمه از او چیزى ستانده است)، او را با گواه خود قسم ده، و مبلغ مورد شهادت را از مال ابن هرمه بردار و به طلبکار بده. دوباره ابن هرمه را- خوار و سرافکنده و بى ‏آبرو- به زندان بازگردان، و پاهایش را در بند گذار، و تنها براى نماز باز کن؛ فقط اگر کسى برایش خوراک یا شربت یا پوشاک یا زیراندازى آورد به او برسان.

و مگذار ملاقاتى داشته باشد که راه پاسخ گویى به محاکمه را به او نشان دهد و به آزاد شدن از زندان امیدوارش سازد. و اگر دانستى که کسى چیزى (عذرى) به او آموخته است که به مسلمانى زیانى مى ‏رساند، او را نیز تازیانه بزن و به زندان انداز تا توبه کند.

شب ها زندانیان را به فضاى باز بیاور تا تفریح کنند جز ابن هرمه، مگر بترسى که بمیرد. در این صورت او را نیز با دیگران به حیاط زندان بیاور. و اگر دیدى هنوز طاقت تازیانه خوردن دارد، پس از 30 روز، 35 تازیانه دیگر به او بزن- پس از 35 تازیانه اول.

و براى من بنویس که درباره «بازار» (و نظارت بر آن و پایان دادن به هر گونه خیانتى به مردم) چه کردى، و پس از این خائن، چه کسى را براى نظارت برگزیدى. در ضمن حقوق ابن هرمه خائن را قطع کن.

(موسوعة الإمام علی بن أبی طالب (ع) فی الکتاب والسنة والتاریخ، ج: 4، ص 154).

تعداد بازدید: 331 ،    
  

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
آدرس وب:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
   گزارش های تصویری 1  
  ادامه گزارش های تصویری 1
  1    2 
 
   پایگاه اطلاع رسانی  
 
 
 
© ترابر نیوز 1388
iran_vatandoost@yahoo.com
طراحی و اجرا: خبرافزار