تلکس ترابر نيوز :پايگاه خبري تحليلي حمل و نقل : نكات اموزنده داستان جذاب حضرت موسي در سوره قصص
چهارشنبه، 5 شهریور 1399 - 10:08     کد خبر: 91986

ترابر نيوز: تفسير نمونه يكي از شيواترين و دلپذيرترين تفاسير قران كريم است، داستان زندگي حضرت موسي حيرت انگيز و فهم نكات مهم ان با خواندن تفسير نمونه لذت بخش مي باشد، براي تامل بيش تر و درك زيبايي زندگي اولياء الله بخشي از تكات مطروحه پيرامون زندگي حضرت موسي در سوره قصص را از تقسير نمونه ايت الله مكارم شيرازي مرور مي كنيم:
ترابر نيوز: الف ـ پيامبران الهى هميشه حامى ضعفاء و مظلومان بوده اند، موسى چه در زمانى كه در مصر بود و چه وقتى كه به مدين آمده، هر جا صحنه ظلم و ستمى را مى ديد، ناراحت مى شد، و به يارى مظلوم مى شتافت، و اصولاً يكى از اهداف بعثت انبياء همين حمايت از مظلومان است. ب ـ انجام يك كار كوچك براى خدا، چه پر بركت است! موسى(عليه السلام) يك دلو آب از چاه كشيد، و انگيزه اى جز جلب رضاى خالق نداشت، اما چقدر اين كار كوچك پربركت بود; زيرا همان سبب شد كه به خانه شعيب (عليه السلام) پيامبرِ بزرگ خدا راه پيدا كند، از غربت رهائى يابد، پناهگاهى مطمئن پيدا نمايد، غذا و لباس و همسرى پاكدامن نصيب او شود، و از همه مهم تر، اين كه مكتب انسان ساز شعيب (عليه السلام) آن پير روشن ضمير را، در مدت ده سال ببيند و آماده رهبرى خلق شود. ج ـ مردان خدا، هيچ خدمتى ـ مخصوصاً خدمت زحمتكشان ـ را بى اجر و مزد نمى گذارند، و به همين دليل شعيب (عليه السلام) پيامبر تا خدمت اين جوان ناشناس را شنيد، آرام نگرفت، فوراً به سراغ او فرستاد تا مزدش را بدهد. د ـ اين نكته، نيز در زندگى موسى(عليه السلام) قابل توجه است كه: هميشه به ياد خدا و متوجه درگاه او بود، و حل هر مشكلى را از او مى خواست. هنگامى كه مرد قبطى را كشت، و ترك اولائى از او سر زد، فوراً از خدا تقاضاى عفو و مغفرت نموده، و عرض كرد: پروردگارا! من بر خود ستم كردم، مرا ببخش (قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي). و به هنگامى كه از مصر بيرون آمد، عرض كرد: خداوندا! مرا از قوم ستمكار نجات ده (قالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِينَ). و به هنگامى كه متوجه سرزمين مدين شد، گفت: اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند (قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ). و هنگامى كه گوسفندان شعيب (عليه السلام) را سيراب كرد، و در سايه آرميد عرض كرد: پروردگارا! هر خيرى بر من نازل كنى من نيازمندم (قالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْر فَقِيرٌ). مخصوصاً اين دعاى اخير كه در بحرانى ترين لحظات زندگى او بود، به قدرى مؤدبانه و توأم با آرامش و خونسردى بود، كه حتى نگفت: خدايا نيازهاى مرا بر طرف گردان، بلكه تنها عرض كرد: من محتاج خير و احسان توأم . از لحن آيه، به خوبى برمى آيد كه مهريه واقعى دختر شعيب، هشت سال خدمت كردن بوده است، و دو سال ديگر مطلبى بوده است، موكول به اراده و ميل موسى. ضمناً، از اين داستان استفاده مى شود، آنچه امروز در ميان ما رائج شده كه پيشنهاد پدر و كسان دختر را در مورد ازدواج با پسر عيب مى دانند، درست نيست: هيچ مانعى ندارد كسان دختر، شخصى را كه لايق همسرى فرزندشان مى دانند، پيدا كنند، و به او پيشنهاد دهند، ـ همان گونه كه شعيب چنين كرد، و در حالات بعضى از بزرگان اسلام نظير آن ديده شده است. هيچ كس، دقيقاً نمى داند در اين ده سال بر موسى چه گذشت،(۱) اما بدون شك اين ده سال از بهترين سال هاى عمر موسى بود، سال هائى گوارا، شيرين و آرام بخش، سال هاى سازندگى و آمادگى براى يك مأموريت بزرگ. در حقيقت، ضرورت داشت كه موسى(عليه السلام) يك دوران ده ساله را در غربت، و در كنار يك پيامبر بزرگ، بگذارند و شبانى كند، تا اگر خوى كاخ نشينى بر فكر و جان او اثر گذاشته است، به كلى شستشو شود، موسى بايد در كنار كوخ نشينان باشد، از دردهاى آنها آگاه گردد و براى مبارزه با كاخ نشينان آماده شود. از سوى ديگر، موسى بايد زمان طولانى براى تفكر در اسرار آفرينش، و خودسازى، در اختيار داشته باشد، كجا بهتر از بيابان مدين ؟ و كجا بهتر از خانه شعيب ؟ مأموريت يك پيامبر اولوا العزم ساده نيست كه به آسانى بتوان عهده دار آن شد، بلكه مى توان گفت: مأموريت موسى بعد از پيامبر اسلام در ميان پيامبران، از يك نظر، از همه سنگين تر بود، مبارزه با بزرگ ترين جباران روى زمين و به اسارت قوم بزرگى پايان بخشيدن، و آثار فرهنگ اسارت را از روح آنها شستشو دادن، كار آسانى نيست.
برگشت به تلکس خبرها