سه شنبه، 4 اردیبهشت 1403 - 18:23   
 
 
- اندازه متن: + -  کد خبر: 5021صفحه نخست » حمل و نقل و صنایع هواییچهارشنبه، 12 اسفند 1388 - 17:38
به نیکی زیست و به نیکی رفت
زندگینامه دکتر یدالله سحابی
زندگینامه دکتر یدالله سحابیدکتر یدالله سحابی را بیشتر به عنوان فعال سیاسی جریان نواندیش مذهبی می شناسند، اما ایشان بیش از اینکه به فعالیت سیاسی مشغول شوند به فعالیت های علمی و فرهنگی پرداخته و بیش از هر چیز دغدغه تربیت نسل جوان و تاسیس نهادهای فرهنگی و آموزشی داشته است
  

یدالله سحابی (زاده ۱۲۸۴ در سنگلج، تهران - درگذشته ۲۳ فروردین ۱۳۸۱ در تهران) به همراه سید محمود طالقانی و مهدی بازرگان، یکی از مؤسسین نهضت آزادی ایران بود. وی پدر عزت‌الله سحابی یکی از فعالین سیاسی و عضو سابق نهضت آزادی است.

یدالله سحابی در سال ۱۳۱۱ از طریق قبولی در آزمون اعزام محصل به فرانسه رفت و اولین دکترای علوم ایران را با خود به ارمغان آورد. او به همراه دکتر فریدون فرشاد اولین اساتید ایرانی علم زمین شناسی در دانشگاههای ایران بوده است.[۱]

یدالله سحابی در سال ۱۳۳۳ به همراه یازده استاد دانشگاه تهران به علت اعتراض به قرداد کنسرسیوم نفت، منتظر خدمت شد و به همراه ده استاد دانشگاه شرکت یاد را تاسیس کرد. او در سال ۱۳۴۲ به همراه دیگر سران نهضت آزادی محاکمه شد و به علت کهولت سن به چهار سال زندان محکوم شد که مدتی از محکومیت خود را به همراه مهندس بازرگان در زندان برازجان گذراند. در دولت موقت به نخست‌وزیری مهدی بازرگان که پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ تشکیل شد، سمت وزیر مشاور را داشت.[۲]

زندگینامه دکتر یدالله سحابی
آرامگاه دکتر یدالله سحابی در امامزاده عبدالله شهرری

 

وزرای کابینه‌ی مهندس بازرگان
ر. وزیر وزارت‌خانه ر. وزیر وزارت‌خانه
۱ شکوهی، رجایی آموزش‌وپرورش ۱۲ طاهری راه
۲ اسلامی ارتباطات ۱۳ میناچی جهانگردی
۳ امیرانتظام سخنگو ۱۴ احمدزاده صنایع
۴ اردلان دارایی ۱۵ شریعتمداری علوم
۵ سنجابی،یزدی خارجه ۱۶ دوزدوزانی، حبیبی ارشاد
۶ صدر بازرگانی ۱۷ فروهر کار
۷ سامی بهداشت ۱۸ حاج سیدجوادی کشور
۸ یدالله سحابی ‬مشاور ۱۹ کتیرایی‌‏‎ مسکن
۹ ایزدی کشاورزی ۲۰ معین‌فر نفت
۱۰ مبشری دادگستری ۲۱ تاج نیرو
۱۱ مدنی،چمران دفاع      

ویکی پدیا

نهادسازی مقدم بر فعالیت سیاسی
 
زندگینامه دکتر یدالله سحابی

بیژن مومیوند


دکتر یدالله سحابی را بیشتر به عنوان فعال سیاسی جریان نواندیش مذهبی می شناسند، اما ایشان بیش از اینکه به فعالیت سیاسی مشغول شوند به فعالیت های علمی و فرهنگی پرداخته و بیش از هر چیز دغدغه تربیت نسل جوان و تاسیس نهادهای فرهنگی و آموزشی داشته است. برای روشن شدن این وجه چندان شناخته نشده دکتر سحابی با فرزند او (مهندس عزت الله سحابی) به گفت وگو نشستیم و او تلاش کرد این وجه مغفول مانده را بازگو کند. وقتی از او درباره ویژگی های اخلاقی و رفتاری دکتر پرسیدیم او از دو خصلت بارز ایشان یاد کرد؛ «اولاً ایشان فرد کاملاً خودساخته یی بود. در خانواده شان کسی که راهنما و سرمشق او باشد، نبود. تنها عموی ایشان که قدری اهل مطالعه بود به کتاب هایی چون سعدی و مثنوی علاقه داشت. پدر هم به ایشان خیلی علاقه داشت. اما واقعاً کسی را نداشت که در مسائل زندگی و تحصیلی او را راهنمایی کند، او همه مراحل را با تدبیر و اراده خود پیمود و می توان این خودساختگی را از ویژگی های برجسته او شمرد. دوم اینکه در زندگی بسیار منضبط بود. وقتی برای ادامه تحصیل بورسیه شد و به خارج رفت دولت حقوقی برای این دانشجویان پرداخت می کرد. این مستمری برای اکثر دانشجویان کافی نبود و آنها معمولاً با کمک خانواده شان کسری بودجه شان را حل می کردند. اما پدر گذشته از اینکه با همان حقوق زندگی می کرد هزینه زندگی ما را هم در تهران می داد. به خودش زحمت می داد و اهل عافیت طلبی و راحت طلبی نبود.»

---

-نسل جدید چندان شناختی نسبت به فعالان و مبارزان سیاسی گذشته ندارد، به همین دلیل و به مناسبت هفتمین سالگرد درگذشت دکتر یدالله سحابی در خدمت شما هستیم تا از منظر این نسل سوالاتی درباره فعالیت های دکتر سحابی از شما داشته باشیم. دکتر سحابی در ابتدا بیشتر چهره یی علمی و پژوهشی داشت و تا قبل از کودتای 28 مرداد چندان تمایلی به فعالیت سیاسی نداشت. مساله اصلی اینجا است که دکتر به چه عللی از فعالیت های علمی به سمت فعالیت های سیاسی کشیده شد و چرا صرفاً به فعالیت های علمی اش ادامه نداد که شاید اگر وارد فعالیت های سیاسی نمی شد خدمات علمی شان تاثیرگذارتر هم می شد.

ایشان تا قبل از کودتای 28 مرداد با اینکه مواضع سیاسی مشخصی داشت، اما از اینکه وارد فعالیت سیاسی شود پرهیز داشت. به عنوان مثال در سال 1330 که مرحوم دکتر مصدق نخست وزیر شد، ما چند نفر از دانشجویان انجمن اسلامی دانشجویان با مرحوم مهندس بازرگان و پدرم ملاقاتی داشتیم و از ضرورت تشکیل یک حزب اسلامی نواندیش صحبت کردیم.

هر دو آقایان با این پیشنهاد به شدت مخالفت کردند و معتقد بودند؛« انسان در هر کاری که وارد می شود باید علاوه بر علاقه تخصص نیز داشته باشد و فعالیت سیاسی هم نیازمند نوعی تخصص است که ما این تخصص را نداریم.» و ما از آن جلسه ناامیدانه بیرون آمدیم. در دوره دکتر مصدق روابط غیرمستقیمی با هم داشتند و از طرف دولت نیز برای تحقیقات زمین شناسی دعوت شد. 28 مرداد که اتفاق افتاد پدر به همراه مهندس بازرگان شاهد تمام حوادث خیابان کاخ و خانه مصدق و... بودند و بسیار تحت تاثیر این حوادث قرار گرفتند. از آن زمان به این فکر افتادند که باید در مقابل کودتا کاری بکنند و مرحوم حاج رضای زنجانی نیز از آنها دعوت کرد و عضو کمیته مرکزی نهضت مقاومت ملی شدند. از آن زمان به بعد مرحوم پدر و آقای بازرگان وارد فعالیت سیاسی شدند. مهندس بازرگان نیز تا آن زمان مخالف فعالیت سیاسی بود و حتی در 1331 جزوه یی تحت عنوان «بازی جوانان با سیاست» نوشته بود و در آن آورده بود که چون سیاست نیازمند تخصص است، نباید جوانان خام و غیرمتخصص در سیاست دخالت کنند. علت اینکه مهندس و پدر بعد از کودتا بر اساس احساس ضرورت وارد فعالیت سیاسی شدند این بود که تمام سران احزاب ملی آن زمان یا بازداشت بودند یا در خارج از کشور.

-دکتر سحابی چرا بعد از چند سال که فضا تغییر کرد و ضرورت های اولیه کم رنگ شد، دوباره صرفاً به فعالیت های علمی و پژوهشی نپرداختند و همچنان به فعالیت سیاسی خود ادامه دادند؟

ایشان بعد از 28 مرداد نیز فعالیت های علمی شان ادامه داشت و در دانشکده علوم استاد زمین شناسی بود و در رشته زمین شناسی دانشکده بسیار محوریت داشت. همچنین در سال های بعد از کودتا مرحوم مهندس زنگنه در سازمان برنامه برای مطالعه در مورد منابع آب در ایران، کمیسیون تحقیقات آب را راه اندازی می کند و پدرم کارشناس این کمیسیون بود و در رابطه با آب های زیرزمینی تهران و شهرستان ها تحقیقات بسیاری انجام داد و روی آب و منابع آب در ایران خیلی کار کرد. به یاد دارم که ایشان به قائنات می رفت و برای آنکه آب بالا بیاورند چاه هایی به عمق 300 متر می زدند و خودش داخل چاه می رفت تا مقنی ها را هدایت کند. این فعالیت ها تا سال 42 که همراه دیگر سران نهضت آزادی محاکمه شد و از دانشگاه اخراجش کردند، ادامه داشت. بعد از آن هم شرکت های خصوصی که در مورد تامین آب می خواستند کاری بکنند از ایشان استفاده می کردند.

-از دیگر مسائلی که بعد از کودتای 28 مرداد مورد توجه دکتر سحابی قرار داشت، فعالیت در راستای پرورش نسل آینده بود به همین خاطر نهادهای غیردولتی مثل موسسه اخلاق، دبیرستان کمال و... را تشکیل داد. اگر فعالیت سیاسی را ادامه نمی دادند شاید راحت تر و بهتر این گونه فعالیت های فرهنگی را ادامه می دادند و با ممانعت ها مواجه نمی شدند.

زندگینامه دکتر یدالله سحابیهمان گونه که در پاسخ سوال قبل عنوان کردم، پدر و مهندس بازرگان بر اساس احساس تکلیف و با انگیزه مذهبی وارد فعالیت سیاسی شدند. به این دلیل تمام توجه و تمرکزش روی فعالیت سیاسی صرف نبود و به کارهای علمی نیز می پرداخت. علاوه بر آن ایشان از دوران دانشجویی علاقه ویژه یی به آموزش و پرورش داشت و در سال های قبل از کودتا در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) نقش زیادی داشت و معتقد بود به دلیل اینکه در دوران تحصیلات متوسطه شخصیت و اعتقادات فرد شکل می گیرد باید بیشتر از تحصیلات عالی و ابتدایی به تحصیلات متوسطه بپردازیم و اگر در این دوره نظام سالم آموزشی و تربیتی داشته باشیم، نسل درستی تربیت می شود و خود به خود دانشگاه تضمین خواهد شد.

-دکتر در دوره کوتاهی به عنوان رئیس اداره فرهنگ تهران منصوب شده بود، لطفاً در این مورد نیز توضیحاتی بدهید.

قوام السلطنه در دوره یی کابینه ائتلافی تشکیل داد که در آن سه وزیر از حزب توده وجود داشت. دکتر کشاورز وزیر فرهنگ شد و دکتر مجتهدی را به عنوان معاون اداری و مالی و مرحوم خلیل ملکی را به عنوان معاونت فنی منصوب کرد. در آن مقطع پدر به خاطر سوابقی که در آموزش و پرورش داشت، در کمیسیون ها و شورای عالی آموزش و پرورش شرکت می کرد. از آن زمان به صراحت لهجه معروف شده بود و با روسا و حتی وزیر درگیر می شد، با این وجود مورد احترام هم بود چون همه می دانستند صادق و بی غرض است. در سال 1326 و بعد از کنار رفتن قوام السلطنه از نخست وزیری دکتر علی شایگان وزیر آموزش و پرورش شد و مرحوم پدر را به عنوان رئیس اداره فرهنگ تهران منصوب کرد که مدت این ریاست چند ماهی بیشتر دوام نیاورد. ایشان در مدتی که رئیس اداره فرهنگ تهران بود با نادرستی های آموزش و پرورش مبارزه کرد و تعدادی از افراد بانفوذ مثل محسن حداد و عبدالله گرجی(مدیران دبیرستان دارالفنون) را مهار کرد. دکتر مصدق در یک مقطع دکتر حسابی را به عنوان وزیر فرهنگ منصوب کرد و دکتر حسابی تمام کسانی را که پدرم پاکسازی کرده بود، برگرداند. بعد از 28 مرداد و تشکیل نهضت مقاومت ملی، دنبال تاسیس دبیرستانی بود که مطابق با میل و علاقه خودش اداره شود. در آن مقطع زمینی واقع در نارمک که تازه ساخته شده بود، خریداری کرد و برای تربیت دبیران مدارس و به خصوص دبیر تعلیمات دینی به فکر تاسیس دانشسرای مقدماتی تعلیمات دینی افتاد. پدر اصرار داشت آیین نامه آن از طرف شورای عالی فرهنگ تصویب شود، اما بودجه آن را دولت ندهد. به همین دلیل بودجه دانشسرا را مرحوم حاج عباس قلی بازرگان (پدر مهندس بازرگان) از طریق جامعه اسلامی بازار تامین کرد. در اساسنامه آن آمده بود دانش آموزان از کلاس نهم متوسطه می توانند در امتحان ورودی شرکت کنند و بعد از قبولی دو سال درس بخوانند و سپس با رتبه یک آموزگاری استخدام شوند. بنابراین فارغ التحصیلان دانشسرا همه کار داشتند. بسیاری از مبارزان سال های بعد فارغ التحصیل این دانشسرا بودند. پدر من رئیس آن بود و تعدادی از روحانیون و غیرروحانیون نیز آنجا درس می دادند. به عنوان مثال آیت الله طالقانی تفسیر درس می داد و مهندس بازرگان نیز درسی با عنوان «دینداری» تدریس می کرد. دانشسرای تعلیمات دینی اولین اقدام پدر در زمینه نهادسازی فرهنگی بود. بعد از آن هم از سال 35 برای تاسیس دبیرستان کمال اقدام کردند. هیات امنای دبیرستان نیز شامل پدر، مهندس بازرگان، احمد آرام و... بودند که اسم این هیات «گروه فرهنگی اخلاق» بود. پدر آنقدر به ساختن این مدرسه علاقه مند بود که مثل یک بنا برای ساختن آن کار می کرد. در واقع نسل انقلابی را در این مدرسه تربیت کردند. مرحوم اسدی، محمدجواد رجاییان، مرحوم رجایی، آقای صاحب الزمانی و... همه شاگردان دبیرستان کمال بودند. سطح این دبیرستان به اندازه یی بالا بود که همیشه در بین مدارس شرق تهران اول بود و دانش آموزان آن هم قبولی چشمگیری در کنکور داشتند. بعدها که در سال 54 دولت تصمیم گرفت همه مدارس خصوصی را دولتی کند، دبیرستان کمال را وزارت آموزش و پرورش از گروه فرهنگی اخلاق خرید. بعد از انقلاب نیز گروه فرهنگی احمدیه آن را از آموزش و پرورش گرفت. مرحوم پدر برای شکل گیری این نهادهای ماندگار بسیار زحمت کشید؛ هم زحمت اجرایی و عملی و هم زحمت استفاده از ارتباطات برای گرفتن امکانات. به عنوان مثال آیت الله بروجردی عنوان کرده بود مقلدان ایشان می توانند وجوهات شرعی شان را در اختیار دبیرستان کمال قرار دهند.

-ماجرای تشکیل شرکت سهامی انتشار چه بود؟

سهامی انتشار محصول پروژه مرحوم بازرگان بود. ایشان در سال 1334 در زندان بود و بنده نیز با او شش ماه در یک اتاق بودم. ما در زندان در مورد تحلیل اوضاع و اینکه چه باید بکنیم، بحث های زیادی می کردیم. یک سوال مهم این بود که چرا در ایران برخلاف تمام دنیا نهادها ابتدا از جمع های بزرگی شروع می شوند و بعد به مرور در آن انشعاب صورت می گیرد و کوچک می شوند. به عنوان مثال نهضت مقاومت ملی در سال اول بسیار موفق بود و عده زیادی جذب آن شدند. در دو اعتصاب مهر و آبان 32 تمام منطقه سپه به پایین تا بازار کاملاً تعطیل بود، اما این نهضت به تدریج کوچک شد. اولین ضربه در سال 33 و با جدایی حزب ملت به نهضت مقاومت وارد آمد. در مهر این سال قرارداد کنسرسیوم به مجلس رفت و تصویب شد. نهضت مقاومت برای عدم تصویب این قرارداد بسیار فعالیت کرد از جمله اینکه نامه یی با امضای 60 نفر به مجلسین نوشته شد و در آن هشدار داده بودند این قرارداد به سود مردم ایران نیست و با قانون ملی شدن صنعت نفت همخوانی ندارد. در میان این 60 نفر 12 نفر استاد دانشگاه بودند. دولت زاهدی فشار آورد که این افراد را باید اخراج کنند، اما دکتر سیاسی زیر بار نرفت و وزیر فرهنگ خودش حکم منتظر خدمت آنها را امضا کرد. بعد از فشارهای بسیار به تدریج شروع به برگرداندن آنها کردند. مهندس بازرگان آخرین نفر آنها بود که در سال 34 و بعد از آزادی از زندان به دانشگاه برگردانده شد. در بحث هایی که در زندان داشتیم به این نتیجه رسیدیم که در ایران به دلیل اینکه روحیه کار جمعی وجود ندارد، انشعاب شکل می گیرد و عدم وجود روحیه جمعی نیز به طول دوران استبدادی برمی گردد چرا که استبداد شخصیت افراد را می کشد و انسان ها شخصیت مستقل ندارند و همه از ترس حاکمیت مجبور به تظاهر می شوند در حالی که اختلافات زیادی دارند و به همین خاطر در حکومت های استبدادی مردم از لحاظ روحی و فکری از هم دور می شوند. بر این اساس به این نتیجه رسیدیم که باید روحیه جمعی را تقویت کنیم. بر همین اساس آقای بازرگان معتقد بود ما باید یک نهضت تربیتی عملی جمعی داشته باشیم که اسم آن را «متاع» (مکتب تربیتی اجتماعی عملی) گذاشتند. به دنبال این نظر نهضت انجمن سازی راه افتاد و به طور متناوب انجمن های اسلامی گوناگون شکل گرفت. به طوری که در سال 41 که کنگره انجمن های اسلامی سراسر کشور برپا شد، حدود 31 انجمن اسلامی در آن شرکت کردند. این انجمن ها ماهیت سیاسی نداشتند و بیشتر ماهیت صنفی داشتند. با این وجود سه کتاب تفسیر پرتوی از قرآن آقای طالقانی، راه طی شده مهندس بازرگان و تنبیه الامه علامه نائینی محور تربیتی آنها بود. شرکت سهامی انتشار نیز یکی از تاسیسات «متاع» بود که موسسین آن پدر، آقای بازرگان و آقای احمد آرام بودند. پدرم بیش از آنکه سیاسی باشد دنبال نهادسازی بود. حتی در سال های آخر عمرش دنبال تاسیس یک دبیرستان دخترانه بود و با تلاش فراوان موفق شد ساختمان مدرسه کوثر را بخرد.

-در مورد شرکت یاد هم لطفاً توضیحاتی بدهید.

شرکت یاد هم یکی از موسساتی است که مرحوم مهندس بازرگان پیشگام آن بود. 12 استادی که منتظر خدمت شدند در فاصله بین سال های 33 تا 35 برای گذران زندگی مادی خود شرکت یاد را به عنوان یک موسسه انتفاعی تشکیل دادند که هم کارهای مشاوره یی بکند و اگر هم پیش آمد کارهای پیمانکاری نیز انجام دهد. ابتکارش با دکتر معظمی بود، اما خود ایشان عضو هیات موسس نشد. ابتدا قرار بود نام شرکت «داد» باشد که عنوان اختصاری 12 استاد دانشگاه بود، اما بعد تبدیل به «یاد» (یازده استاد دانشگاه) شد.

-برگردیم به مطلبی که در ابتدا گفتید مبنی بر اینکه دکتر سحابی و مهندس بازرگان معتقد بودند فعالیت سیاسی نیازمند تخصص است. با نگاهی به تحولات معاصر مشخص می شود اکثر اعضای گروه های سیاسی رشته تحصیلات شان فنی و علوم پایه بوده و در بین فارغ التحصیلان رشته های انسانی و به ویژه علوم انسانی سیاسی بسیار کم بوده است. اکنون بعد از این همه سال آیا فکر نمی کنید نظر آنها درست بود؟

این مساله در یک برهه و بعد از فوت مرحوم مهندس بازرگان برای خود ما نیز مطرح بود. من نهضت آزادیخواهی را در ایران بعد از شهریور 20 با نهضت استقلال طلبی گاندی در هند مقایسه کردم. بنیانگذاران نهضت استقلال طلبانه هند از شخص گاندی تا نهرو و... همه حقوقدان و وکیل بودند. گاندی فرد بسیار مذهبی و در عین حال حقوقدان بود که فعالیت سیاسی می کرد. گاندی توجه ویژه یی به روستاها داشت و همیشه پای پیاده به روستاها می رفت و قصد داشت روستاها را زنده کند و به تحرک وادارد و نهضتش هم نهضتی کاملاً عملی بود. من در آن مقطع این را مطرح کردم که دلیل موفقیت جنبش هند این بود که رهبرانش حقوقدان و کارشناس مسائل سیاسی بودند و بسیار با برنامه ریزی و حسابرسی عمل می کردند. اما در ایران این گونه نبود و بیشتر فعالان سیاسی متخصص علوم مهندسی و فنی بودند و کارشناس مسائل سیاسی نبودند.
 
 
 
 
 
به نیکی زیست و به نیکی رفت
 
زندگینامه دکتر یدالله سحابی

بیژن مومیوند



دانشجوی جوان رشته زمین شناسی که تابستان 1312 با کشتی از بندر مارسی به ایران بازمی گشت، به دنبال جای خلوتی بود که به دور از استهزا و انگشت نمایی مسافران نماز بخواند، ناگهان دید یک نفر روی عرشه مشغول نماز خواندن است، با خوشحالی و تعجب نزد وی رفت و پس از خاتمه نماز پرسید؛ «اهل کجایی و چه کسی هستی؟» جوان نمازخوان توضیح داد ساکن تهران و فرزند حاج عباسقلی بازرگان است.1

از آن روز بنای دوستی و همفکری یدالله سحابی و مهدی بازرگان گذاشته شد و تا آخر عمر، هر دو به عهد دوستی و همراهی وفادار ماندند و به همراه دیگر همفکران شان چون دکتر شریعتی، آیت الله طالقانی و... راه نویی را گشودند که هدف آن آشتی دادن دین و دنیای جدید و درانداختن طرحی نو در خصوص نسبت دین و سیاست بود. آنان بر آن بودند بدون اینکه دین را سیاسی کنند، با استمداد از آموزه های دینی سیاست را مهار کرده و از آفت های آن بکاهند. اکنون نهالی که آنها کاشتند و سال ها با به جان خریدن سختی ها و مرارت ها آن را آبیاری کردند به درخت تناور «روشنفکری دینی» تبدیل شده و بسیاری زیر سایه اش نشسته و از ثمرات آن بهره می برند. مهدی بازرگان در حالی چشم از جهان فروبست که دموکراسی، جامعه مدنی و... را در دسترس نمی دید و یدالله سحابی هفت سال بعد هنگامی وداع کرد که رئیس جمهور کشور از این مفاهیم سخن می گفت. اگر در مراسم تشییع جنازه بازرگان در سال 1373 هیچ مقام رسمی حضور نداشت، هفت سال پس از آن مراسم تشییع جنازه سحابی با حضور رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، معاون اول و معاون پارلمانی رئیس جمهور و تعدادی از وزیران و مدیران ارشد برگزار شد و آنها آمده بودند که به

ملی - مذهبی ها و خاندان و دوستان سحابی تسلیت بگویند. مقام رهبری نیز که رفیق دوران مبارزه سحابی بود و در آبان 58 با هم همسفر حج بودند، برای خانواده سحابی تسلیت فرستاد و نوشت؛ «مرحوم دکتر سحابی ، مردی باایمان ، باحقیقت ، خوش روحیه و مقاوم بود. در دوران نظام جمهوری اسلامی پس از مقطعی که وی از قوای مجریه و مقننه خارج شد، اختلاف برخی از دیدگاه هایش با مسوولان کشور، وی را به وادی بی انصافی و غرض ورزی سوق نداد. او مردی دیندار و متعبد و درست کردار بود.» رئیس جمهور خاتمی نیز از او به عنوان دانشمند و استاد فرزانه یی نام برد که از پیشگامان احیای تفکر دینی در دانشگاه و از مبارزان قدیم راه استقلال و از خدمتگزاران ثابت قدم به اسلام و ایران بود و شیخ مهدی کروبی هم در پیامی عنوان کرد درگذشت همسنگر ابوذر زمان (مرحوم آیت الله طالقانی) و بنیانگذار نهادهای مهم آموزشی و فرهنگی کشور موجب تاسف و تاثر عمیق او شده است و با اشاره به اینکه دکتر سحابی مورد عنایت حضرت امام (ره) قرار داشتند، تصریح کرد؛ «اینجانب که در طول دوران مبارزات استقلال طلبانه ملت بزرگ ایران مدتی با این انسان شریف هم زندان بودم از نزدیک تعبد وی به مسائل دینی و مذهبی، سلامت نفس و خصلت های نیکوی انسانی او را لمس کردم.»2 و حتی محمدمهدی عبدخدایی رئیس جمعیت فدائیان اسلام ضمن تجلیل از دکتر سحابی و معرفی او به عنوان فردی معتقد و مذهبی خاطرنشان ساخت؛ «باید نسل جدید را توجیه کنیم که از همه چهره های مبارز و مجاهد که از راحتی خود گذشته و برای مبارزه با قدرت و دیکتاتوری، زندان را برگزیدند قدردانی کند. اختلاف نظرها و تفاوت در روش ها بحث دیگری است، اما این مانع از آن نیست که یاد آنها را نیکو نگه نداریم.»

کودکی در سنگلج، جوانی در لیون

یدالله سحابی یک سال قبل از جنبش مشروطه ( 1284 ه.ش) در یکی از کوچه های گذر وزیر دفتر از محله های سنگلج تهران، از پدری اصفهانی و مادری تهرانی متولد شد. دوره آموزش ابتدایی را در دبستان های شرف احمدی و اتحادیه و دوره دبیرستان را در دبیرستان های شرف و دارالفنون گذراند. سپس به دارالمعلمین مرکزی که در آن زمان زیر نظر میرزا ابوالحسن خان فروغی اداره می شد، رفت و آموزش پایه را در 1304 به پایان رساند. پس از چند ماه آموزگاری، نزدیک سه سال در سمنان و خراسان به راهسازی پرداخت و در سال های 1304 و 1305 تحت تاثیر نطق های دکتر مصدق در مجلس پنجم علاقه مند به پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی شد. در 1307 با آغاز به کار دارالمعلمین عالی به آنجا رفت و پس از سه سال، یکی از نخستین فارغ التحصیلان لیسانس در رشته علوم طبیعی آن مرکز شد و بعد از یک سال تدریس در دبیرستان های تهران در کنکور اولین گروه دانشجویان اعزامی به خارج پذیرفته شد، اما به علت مشکلات خانوادگی نتوانست به فرانسه برود. در سال بعدی تصمیم گیری برای سفر به خارج و ادامه تحصیل برایش خیلی مشکل شد لذا به علت اضطرار طی نامه یی از مرحوم آیت الله شـیخ عبدالکـریم حـائری یزدی(ره) در قم خواهش کرد برای او استخاره یی کند. آیت الله حائری که معمولاً از استخاره خودداری می کرد بنا بر وضعیت خاص سحابی و اینکه مساله علم و دانش در آن مطرح بود، پذیرفت و نتیجه استخاره مثبت بود. پس از آن در دانشگاه شهر لیل واقع در شمال غربی فرانسه به تکمیل تحصیلات پرداخت و پس از پنج سال موفق به دریافت درجه دکترا در زمین شـناسی شد. سحابی پس از بازگشت به ایران در 16 بهمن 1315، در اسفند به خدمت نظام وظیفه رفت و همزمان با هفته یی چند ساعت خدمت در دانشسرای عالی تهران شروع به تدریس کرد و به اتفاق دکتر فریدون فرشاد نخستین استادان ایرانی زمین شناسی بودند. اسفند 1316 خدمت سربازی اش به پایان رسید و در فروردین سال بعد با عنوان دانشیار به استخدام رسمی دانشسرای عالی درآمد. او به کار معلمی عشق می ورزید و از صاحب نظران در تعلیم و تربیت بود و مدت ها عضو شورای عالی فرهنگ سابق بود و تلاش های فراوانی برای اصلاح دستگاه های تربیت معلم کشور انجام داد. در کنار این فعالیت با حکم دکتر محمد مصدق به پایه گذاران بخش اکتشاف و استخراج شرکت نفت پیوست. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به همراه تعدادی از دوستان و همفکرانش «نهضت مقاومت ملی ایران» را تاسیس کردند و متعاقب آن در اوج فعالیت در دانشگاه به دلیل امضای نامه یی در اعتراض به قرارداد کنسرسـیوم نفت در سال 1333 همراه 11 استاد دیگر از جمله مهـندس بـازرگـان از دانـشگاه اخراج شد. پس از آن در دورانی که امیدها به یأس تبدیل و تنها گاهی صدای گلوله یی شنیده می شد او رو به تعلیم و تربیت نسل جدید آورده و در سال 1337 دبیرستان کمال را با شعار «تحکیم دین از راه ترویج علم» تاسیس کرد که سرانجام در سال 1352 به عنوان مرکز تبلیغ ضدرژیم تعطیل شد. در همین سال ها محمدعلی رجایی که در مسجد هدایت پای تفسیر آیت الله طالقانی می نشست به دکتر سحابی معرفی شد؛ مردی که بعدها دومین رئیس جمهور ایران شد. رجایی با بازرگان و سحابی و طالقانی آشنا شد و به عضویت گروهی درآمد که سحابی و بازرگان چهره های شاخص آن بودند. هر چند در سال 1358 ترجیح داد کناره بگیرد اما تا لحظه شهادت احترام پیرمرد را تا به آنجا نگه داشت که وقتی دکتر سحابی در مجلس با نخست وزیری او مخالفت کرد از دکتر سحابی با احترام و با عنوان پدر خود یاد کرد ولی گفت قضاوت پدران درباره فرزندان همواره درست نیست.3

دوران سخت مبارزه

زندگینامه دکتر یدالله سحابیدکتر سحابی به همراه آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و... در اردیبهشت 1340«نهضت آزادی ایران» را تشکیل دادند و در بیانیه تاسیس آن چنین آوردند؛ «در این پیچ مهم تاریخ ایران با استعانت از پروردگار جهان و با امید به مردانگی و همکاری هموطنان تاسیس «نهضت آزادی ایران» اعلام می شود.»4 بعد از تشکیل نهضت حساسیت ساواک نسبت به فعالیت آنها بیشتر شد و به همین دلیل اعضای هیات موسس و به ویژه سحابی و بازرگان در چند مقطع به زندان افتادند تا اینکه سرانجام پس از محاکمه در دادگاه نظامی سحابی اول بهمن 1341 به همراه سایر رهبران نهضت آزادی ایران دستگیر و به چهار سال زندان و 8 ماه تبعید به برازجان محکوم شد و با کمال شهامت به همراه بازرگان و طالقانی در دادگاه فریاد زدند «ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن می گوییم»5 و در سختی زندان های تهران و برازجان استقامت و صبوری بسیاری از خود نشان دادند. آیت الله طالقانی هنگام آزادی دکتر سحابی از زندان می گوید؛ «من مدت زیادی را در قم و نجف بوده ام، افراد پارسا و شب زنده دار زیادی را دیده ام ولی می توانم بگویم شخصی را مانند دکتر سحابی ندیده ام.»6 سحابی در دوران انقلاب از معتمدان رهبر انقلاب بود و از محورهای مهم و موجه سازماندهی انقلاب به شمار می رفت تا آنجا که امام خمینی(ره) در تاریخ 28/10/1357 طی حکمی ایشان را به سازماندهی کمیته تقویت و تنظیم اعتصابات مامور کردند. پس از پیروزی انقلاب، مهندس بازرگان به منظور جلب مشارکت کلیه مردم در تدوین سیاست های درازمدت توسعه و تکامل کشور و شریک کردن مردم در طرح ریزی، شورای عالی طرح های انقلاب را تشکیل داد و دکتر سحابی را به سمت وزیر مشاور در طرح های انقلاب منصوب کرد و با همکاری بیش از 240 نفر از متخصصان و کارشناسان با 7800 ساعت تحقیق و پژوهش گزارش نهایی سیاست های توسعه و تکامل جمهوری اسلامی برای مرحله زمانی کوتاه مدت (دوساله)، میان مدت (8 تا 12ساله) و درازمدت (12 تا 16ساله) آماده و تدوین کردند. در کنار آن نیز تدوین پیش نویس قانون اساسی (که با همکاری دولت و شورای انقلاب انجام شد) با همت و سرپرستی ایشان آماده و منتشر شد و پس از آن نیز به عنوان نماینده مردم تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب و به عنوان رئیس سنی اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزیده شد. پس از اتمام دوره اول مجلس و به حاشیه رانده شدن اعضای نهضت آزادی و ملی - مذهبی ها از عرصه قدرت، یدالله سحابی قریب 18 سال به عنوان اپوزیسیون سیاسی و بیشتر در هیئت آمر به معروف و ناهی از منکر تا آخر عمر به فعالیت پرداخت. او در جریان بازداشت فعالان ملی- مذهبی در اواخر سال 79 از هیچ تلاش و کوششی برای آزادی همفکران خود دریغ نکرد و در اولین اقدام نامه سرگشاده یی برای رئیس جمهور خاتمی نوشت و پس از آن به عنوان آخرین اقدام عصازنان به مجلس رفت و گفت «من برای نهضت آمده ام، نه عزت» و قصد تحصن در مجلس را داشت که با قول پیگیری شیخ اصلاحات منصرف شد و به منزل بازگشت. دکتر یدالله سحابی که از هفدهم فروردین 81 در پی خونریزی مغزی و کهولت سن در بیمارستان جم تهران بستری شده بود سرانجام در ساعت 30/6 صبح روز جمعه 23 فروردین در حالی دار فانی را وداع گفت که تمامی همفکران او به قید وثیقه آزاد شده بودند، اما آنان مجال دیدار با پیرمرد را نیافته بودند زیرا دکتر سحابی در ماه های آخر، بینایی خود را از دست داده بود.

پی نوشت ها؛---------------------------

1- حکایت هایی از زندگی مهندس بازرگان، گردآورنده؛ شعبانعلی لامعی

2- روزنامه ایران، شماره 631، صفحه یک

3- یادنامه دکتر سحابی، محمد ترکمان

4- اسناد نهضت آزادی، جلد اول

5- همان، جلد سوم

6- روزنامه نوروز، شماره 298، صفحه 3 به نقل از محمد بسته نگار

اعتماد

تعداد بازدید: 7326 ،    
  

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
آدرس وب:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
   گزارش های تصویری 1  
  ادامه گزارش های تصویری 1
  1    2 
 
   پایگاه اطلاع رسانی  
 
 
 
© ترابر نیوز 1388
iran_vatandoost@yahoo.com
طراحی و اجرا: خبرافزار