تلکس ترابر نيوز :پايگاه خبري تحليلي حمل و نقل : احتمال جنگ كشور‌هاي غربي و اسرائيل با ايران چقدر است؟ / سه سناريوي مهم
دوشنبه، 17 بهمن 1401 - 07:39     کد خبر: 98663

ترابر نيوز:

«جنگ» چقدر محتمل است؟جنگ با ايران، در مقام ايده، محتمل و ممكن به نظر مي‌رسد، اما عملياتي كردن آن به شدت هزينه‌بردار و همراه با تبعات غيرقابل پيش‌بيني است. ايران نه عراق جنگ اول خليج فارس است و نه رژيم بعث ۲۰۰۳. موقعيت ژئوپليتيك و توانمندي‌هاي نظامي ايران هر گونه نقشه براي تهاجم نظامي را تا حدود زيادي نامحتمل مي‌كند. شايد آغاز جنگ آسان باشد، اما پايان دادن به آن بسيار دشوار خواهد بود. علاوه بر توانمندي‌هاي متمركز، بال‌هاي منطقه‌اي ايران در قالب نيرو‌هاي نيابتي، توانمندي‌اي ويژه است كه مي‌تواند هزينه‌هاي بزرگي را بر متهاجمان وارد كند.

احتمال جنگ كشور‌هاي غربي و اسرائيل با ايران چقدر است؟ / سه سناريوي مهم
 
 
 

«جنگ» چقدر محتمل است؟جنگ با ايران، در مقام ايده، محتمل و ممكن به نظر مي‌رسد، اما عملياتي كردن آن به شدت هزينه‌بردار و همراه با تبعات غيرقابل پيش‌بيني است. ايران نه عراق جنگ اول خليج فارس است و نه رژيم بعث ۲۰۰۳. موقعيت ژئوپليتيك و توانمندي‌هاي نظامي ايران هر گونه نقشه براي تهاجم نظامي را تا حدود زيادي نامحتمل مي‌كند. شايد آغاز جنگ آسان باشد، اما پايان دادن به آن بسيار دشوار خواهد بود. علاوه بر توانمندي‌هاي متمركز، بال‌هاي منطقه‌اي ايران در قالب نيرو‌هاي نيابتي، توانمندي‌اي ويژه است كه مي‌تواند هزينه‌هاي بزرگي را بر متهاجمان وارد كند.

اين روز‌ها به شكلي محسوس‌تر و پررنگ‌تر از هر زمان ديگري، فرضيه احتمال جنگ كشور‌هاي غربي و اسرائيل با ايران مطرح مي‌شود. جنگي برخاسته از افزايش تنش‌ها ميان ايران و غرب بر سر مسائلي همچون: برنامه هسته‌اي، نقش‌آفريني تهران در جنگ اوكراين، برنامه موشكي و سياست‌هاي منطقه‌اي ايران.

به گزارش فرارو، با آغاز سال جديد ميلادي (۲۰۲۳) در گزارش‌هاي رسانه‌هاي معتبر غربي و در نگاشته‌هاي تحليل‌گران مراكز مطالعاتي آمريكا و اروپا، جنگ احتمالي با ايران به عنوان يكي از سناريو‌هاي محتمل سال مطرح شده است. كامفورت ارو، مديرعامل گروه بين‌المللي بحران و ريچارد اتوود، معاون اجرايي اين موسسه و ريچارد هاس رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا از جمله تحليل‌گراني هستند كه چنين پيش‌بيني‌اي را مطرح كرده‌اند.

پيش از پرداختن به صحت و درستي اين پيش‌بيني‌ها، پرسش مقدماتي اين است كه فرضيات پيرامون احتمال جنگ عليه ايران بر پايه چه استدلال‌هايي مطرح شده و تا چه اندازه جنگ امكان وقوع دارد؟

چرا از جنگ سخن گفته مي‌شود؟

طرح فرضيه وقوع جنگ عليه ايران، گزاره‌اي نيست كه در خلاء مطرح شده است. اساسا طرح هر سناريويي نسبت به آينده، بر پايه يك سري رخدادها، تحولات و داده‌ها استوار است. در رابطه با فرضيه جنگ عليه ايران نيز استدلال‌هاي ذيل قابل توجه هستند:

 

- نخستين و جدي‌ترين استدلال براي طرح فرضيه جنگ، در رابطه با به اغما رفتن برجام و توقف مذاكرات است. توافق‌هسته‌اي ۲۰۱۵ جدي‌ترين نماد تعامل ايران با غرب به شمار مي‌رود. برجام نه تنها به عنوان بزرگ‌ترين توافق ايران با غرب در سال‌هاي بعد از انقلاب به شمار مي‌رود، بلكه محور اصلي سياست خارجي ايران در تعامل با جامعه جهاني در آينده خواهد بود. حالا كه احتمال احياي برجام به حداقل ممكن رسيده، يكي از گزينه‌هاي جايگزين روي آوردن به سناريوي درگيري نظامي خواهد بود.

هم اكنون ديگران مي خوانند

- ديگر استدلال مبنايي براي فرضيه جنگ، اجراي پلن «بي» از سوي آمريكا، در وضعيت عدم احياي توافق هسته‌اي است. پلن «بي» به استراتژي فشار هوشمند آمريكا عليه ايران اشاره دارد. اين راهبرد، مجموعه‌اي چند سطحي از تحريم‌ها، مسدود كردن دالان‌هاي درآمدي، صادرات نفت و مجازات تعامل‌كنندگان با تهران را شامل مي‌شود. گام نهايي پلن «بي» روي ميز بودن گزينه نظامي است.

- هم‌راستا با ايالات متحده آمريكا، كشور‌هاي اروپايي، به ويژه فرانسه و آلمان، موج اظهارات و اقدامات ضدايراني را به شدت افزايش داده‌اند. اتحاديه اروپا در چندين نوبت، تحريم‌هايي را عليه ايران به بهانه حقوق‌بشر و مداخله در جنگ اوكراين اعمال كرده است. افزايش تنش‌ها ميان ايران و اتحاديه اروپا، در شرايطي است كه در چند وقت اخير مناسبات ميان تهران و لندن نيز موجي از تنش‌ها و سردي را تجربه كرده است. از افزايش اختلافات قدرت‌هاي اروپايي با ايران، به عنوان نشانه جنگ احتمالي ياد مي‌شود.

- برگزاري مانور نظامي اخير آمريكا و اسرائيل نيز ،ديگر نمودي است كه از آن به عنوان نزديك شدن به نقطه جنگ ياد مي‌شود. همزمان با اين رزمايش، در روز‌هاي اخير، گزارش‌هايي مخابره شده است كه از چراغ سبز آمريكا به اسرائيل براي همكاري امنيتي (نه نظامي) در انجام عمليات (خرابكاري) در ايران خبر مي‌دهد. حالا از گسترش همكاري‌ها و هماهنگي ميان واشنگتن و تل‌آويو بعد از روي كار آمدن مجدد بنيامين نتانياهو، به عنوان پالسي جديد براي حركت در گذار به جنگ با ايران ياد مي‎‌شود.

- عمليات خرابكاري اخيرِ منتسب به اسرائيل عليه يك مركز توليد پهپاد در اصفهان، ديگر استدلالي است كه به عنوان پشتوانه فرضيه جنگ احتمالي مورد توجه قرار گرفته است. برخي ناظران بر اين باور هستند كه اقدام اخير نتانياهو، اعلام جنگ قطعي نبوده، بلكه پيامي مبني بر آمادگي براي آغاز جنگ است.

 

سه سناريويي ترسيمي از جنگ

قبل از بحث پيرامون صحت استدلال‌هاي مطرح شده، ضروري به نظر مي‌رسد سناريو‌هاي محتمل جنگ احتمالي ارائه شود. در اين باب مي‌توان به سه سناريوي محوري اشاره كرد:

سناريوي نخست؛ جنگ فراگير و بزرگ: نخستين سناريو وقوع جنگ فراگير عليه ايران است. اين سناريو، بدبينانه‌ترين سناريوي ممكن خواهد بود. در قالب اين سناريو، ائتلافي بزرگ در سطح جهاني عليه ايران شكل خواهد گرفت؛ همانند جنگ اول خليج‌فارس در ۱۹۹۱ عليه صدام. ائتلاف بزرگ به رهبري آمريكا، قدرت‌هاي اروپايي، اسرائيل، كشور‌هاي عرب حاشيه خليج فارس، كانادا و شايد بازيگراني همچون استراليا، ژاپن و حتي كره جنوبي را شامل مي‌شود. در اين سناريو، جنگ عليه ايران فراگير و همه جانبه خواهد بود. چنين سناريويي بر روي كاغذ محتمل است، اما در زمينه ميداني تا حدود زيادي ايده‌آل و غيرقابل تحقق به نظر مي‌رسد. سناريوي فوق بدترين سناريو براي ايران و بهترين سناريو براي اسرائيل خواهد بود.

سناريو دوم؛ جنگ منطقه‌اي با مشاركت آمريكا: ديگر سناريوي فرضي، بر مبناي حمله به ايران از سوي يك ائتلاف محدود به رهبري آمريكا است. در سناريوي فوق، ائتلافي منطقه‌اي با مشاركت اسرائيل، اعراب و شايد برخي كشور‌هاي اروپايي به رهبري واشنگتن حمله به ايران را انجام خواهند داد. نمونه مشابه چنين سناريويي را مي‌توان حمله ائتلاف تحت رهبري آمريكا به عراق بعثي در سال ۲۰۰۳ است. احتمال وقوع چنين سناريوي بر روي كاغذ محتمل به نظر مي‌رسد، اما در عرصه ميداني، محقق شدن آن در كوتاه مدت ناممكن به نظر مي‌رسد. اين سناريو مطلوب اسرائيلي‌ها و حتي برخي رهبران عربي خواهد بود.

سناريوي سوم؛ جنگ در معناي محدود با هدف‌گيري‌هاي مشخص: بر خلاف دو سناريوي نخست كه دايره جنگ فرضي عليه ايران را گسترده و چند بُعدي متصور مي‌شود، سناريوي سوم توسل به جنگ محدود و هدفمند است. در قالب چنين سناريويي، اهدافي از پيش تعيين شده –به شكل خاص تاسيسات هسته‌اي ايران- مورد هدف قرار مي‌گيرند. اين سناريوي در سطحي عملياتي از احتمال اجرايي شدن بيشتري نسبت به دو سناريوي ديگر برخوردار است. حتي زمينه‌ها و ابزار‌هاي غرب و اسرائيل براي چنين اقدامي، در دسترس‌تر به نظر مي‌رسد، اما پيامد‌هاي آن به هيچ عنوان قابل پيش‌بيني نخواهد بود.

آيا جنگي در راه خواهد بود؟

منطق حاكم بر روابط بين‌الملل و تاريخ سياسي جوامع بشري، طي دهه‌ها و حتي سده‌هاي مختلف نشان مي‌دهد كه پيش‌بيني قطعي پيرامون هيچ رخدادي قابل ارائه نيست؛ لذا اين‌كه فرضيه جنگ عليه ايران كاملا تاييد يا رد شود، منطقي به نظر نمي‌رسد. در باب هر يك از سناريو‌ها نيز رد يا تاييد قطعي، نمي‌توان داشت.

حالا پرسش اين است كه با توجه به استدلال‌هاي مطرح شده و نيز سناريو‌هاي چگونگي حمله فرضي به ايران، تا چه اندازه احتمال وقوع «جنگ» وجود دارد؟ در پاسخ به اين پرسش با در نظر گرفتن تمامي جوانب و پيامد‌هاي وقوع سناريوي جنگ، مي‌توان از غيرمحتمل بودن درگيري نظامي حداقل در معناي فراگير آن سخن به ميان آورد. در اثبات استدلال فوق، مي‌توان به نكات ذيل توجه داشت:

۱- در مقطع كنوني، ايالات متحده آمريكا و اروپا، با دو مساله جدي در عرصه سياست‌گذاري‌هاي استراتژيك خود مواجه هستند. نخست، جنگ اوكراين و ديگري مهار چين. مقابله با روسيه در مقام يك قدرت نظامي و چين در مقام يك قدرت اقتصادي و نظامي (در حال ظهور)، براي غربي‌ها اولويت و اوليت دارند. واشنگتن در چند سال اخير «استراتژي نگاه به شرق» (Look East strategy) را براي مقابله با قدرت‌گيري فزآينده پكن در سطح جهاني در دستور كار قرار داده است.

در كوتاه مدت نيز امكان ورود چين به درگيري نظامي با تايوان، موجب شده كه تمركز آمريكا، بيش از خاورميانه بر شرق آسيا معطوف باشد. اروپايي‌ها نيز كه خود را درگير در بحران اوكراين مي‌بينند، به نظر مي‌رسد به هيچ عنوان خواهان گشوده شدن جبهه جديدي از درگيري براي خود نيستند. بنابراين، آن‌چه كه اكنون تحت عنوان تحريم و اظهارات تهديدآميز عليه تهران مورد توجه قرار مي‌گيرد، بيشتر در راستاي برنامه مهار هوشمند ايران توسط غرب قابل ارزيابي است.

 

۲- معادلات موازنه قوا در خاورميانه نشان‌دهنده آن است كه فضا براي وقوع جنگ بزرگ محتمل نيست. شايد اسرائيل بزرگ‌ترين طرفدار جنگ باشد، اما بازيگران عرب منطقه و نيز قدرت‌هاي غربي به وضوح نسبت به اين امر آگاه هستند كه هر گونه تهاجم نظامي به ايران، مي‌تواند برهم‌زننده موازنه قوا در منطقه باشد.

۳- جنگ با ايران، در مقام ايده، محتمل و ممكن به نظر مي‌رسد، اما عملياتي كردن آن به شدت هزينه‌بردار و همراه با تبعات غيرقابل پيش‌بيني  است. ايران نه عراق جنگ اول خليج فارس است و نه رژيم بعث ۲۰۰۳. موقعيت ژئوپليتيك و توانمندي‌هاي نظامي ايران هر گونه نقشه براي تهاجم نظامي را تا حدود زيادي نامحتمل مي‌كند. شايد آغاز جنگ آسان باشد، اما پايان دادن به آن بسيار دشوار خواهد بود. علاوه بر توانمندي‌هاي متمركز، بال‌هاي منطقه‌اي ايران در قالب نيرو‌هاي نيابتي، توانمندي‌اي ويژه است كه مي‌تواند هزينه‌هاي بزرگي را بر متهاجمان وارد كند.

۴- ريسك بالاي جنگ با ايران، ديگر محوري است كه مي‌تواند مانعي در برابر سناريوي جنگ باشد. هدف غايي هر گونه جنگ برنده شدن و شكست طرف مقابل است، اما اين موضوع در تقابل با ايران، به آساني قابل تخمين نيست. در جنگ اول خليج فارس ۱۹۹۱، حمله به افغانستان ۲۰۰۱ و حمله به عراق ۲۰۰۳، قبل از آغاز جنگ، برنده بودن طرف غربي به رهبري آمريكا حتمي به نظر مي‌رسيد. چنين حتميتي پيرامون هر گونه اقدام نظامي عليه ايران به هيچ عنوان وجود ندارد.


برگشت به تلکس خبرها