رويداد۲۴ زينب غبيشاوي: هفته گذشته خبري مبني بر «بازنشستگي اجباري» چند تن از استادان دانشكده علوم سياسي واحد تهران مركزي منتشر شد كه ظاهرا هيچكدام ۳۰ سال خدمت نبودند. طبق اطلاعي كه اين استادان داده بودند، در حالي كه دروس آنها روي بورد دانشكده هم بوده، به آنها اعلام شده كه براي تسويه حساب و انجام فرايند پايان كار به دفتر اداري دانشكده مراجعه كنند.
دكتر سوسن صفاوردي، دكتر علياكبر اميني، دكتر ساجدي، دكتر عليرضا رادمهر، دكتر حسين تفضلي، دكتر ديدخت صادقي، دكتر محمدعلي خسروي، دكتر ملكتاج خسروي، دكتر بيژن نيري، ۹ استادي هستند كه حكم بازنشستگي آنها صادر شده است.
سوسن صفاوردي استاد دانشكده علوم سياسي تهران مركز يكي از همين استاداني است كه بازنشسته شده است. او در تشريح وضعيت خود به رويداد۲۴ ميگويد: سهشنبه هفته پيش در جريان امتحانات اين ترم، از دفتر رئيس دانشكده تماسي گرفته شد و اعلام شد كه ابلاغيه بازنشستگي شما آمده و به امور اداري براي انجام امور تشريفات مراجعه كنيد. اينكار بدون هيچگونه آمادگي قبلي بوده و به يكباره اسامي ۹ نفر را اعلام كردند. ضمن اينكه اين ۹ نفر هيچ كدام ۳۰ سال خدمت را طبق آنچه كه رئيس هيأت امناي و هيأت مميزه وزارت علوم بعنوان نهاد بالا دستي دانشگاها اعلام كردند و قيد شده اعضاي هيأت علمي حتما بايد ۳۰ سال خدمت و بعضا هم ميتوانند بيشتر را داشته باشند، تمام نكردهاند بنابراين چنين عرف و رويهاي وجود نداشته است كه اعضاي هيأت علمي را كسي بازنشسته اعلام كند، معمولا گفته ميشود اگر استادان خودشان تمايل دارند، در صورتي كه ۳۰ سال خدمت داشته باشند، درخواست بازنشستگي بدهند.
او ادامه داد: اعضاي هيأت علمي دانشگاه تازه بعد از ۲۰ سال تجربه كاري، مانند يك درخت پربار ميشوند و بايد از تجربياتش استفاده كرد.ما هيچ كدام ۳۰ سال خدمت را پر نكردهايم و شخصا ۲۱ سال خدمت هستم كه طبيعتا بعد از اين بازنشستگي اجباري، بعد از اين همه خدمت، بايد حقوق ۲۱ روز را دريافت كنم! كه بعد از كسر شدن برخي از موارد از فيش حقوقي ما و با توجه به تبعيض و بيعدالتي فاحش درباره عدم يكسان بودن حقوق هيأت علمي دانشگاه آزاد نسبت به اعضاي هيأت علمي دانشگاههاي دولتي، اگرچه استخدام ما همان ضوابط و قوانين حاكم بر دانشگاه دولتي انجام ميشود اما با بازنشستگي ما متفاوت برخورد ميشود بنابراين عضو هيات علمي بعد از سالها كار با ۷ - ۸ ميليون تومان حقوق بايد امورش را بگذراند.
صفاوردي ميگويد: دانشگاه آزاد به واسطه دووجهي بودن اساسنامهاش، هيچ نهاد بالادستي را به عنوان پاسخگو براي خود تعريف نكرده است بنابراين امروز براي اين اتفاق نه ميتوانيم به شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نه به وزارت علوم، نه به تامين اجتماعي و نه به وزارت كار مراجعه كنيم و بگويم حق ما در حال ضايع شدن است. در حقيقت دانشگاه آزاد قوانين داخلي خودش را دارد كه در خود همين قوانين هم تعارضات متعددي مشاهده ميشود. دانشگاه آزاد در گذشته اعلام كرده بود حتي براي بازنشستگي خودخواسته، براساس تصميمات هيأت رئيسه دانشگاه، اگر ۲۰ سال سابقه خدمت داشته باشند برايشان ۲۵ سال سابقه سنوات درنظر گرفته ميشود و اگر ۲۵ سال سابقه خدمت داشته باشند، ۳۰ سال سنوات در نظر گرفته ميشود. به عبارتي بخشودگي سنوات را شامل حال اين افراد كردند كه در صورت حسننيت ميشود بهعلت تناقضات قوانين براي ما نيز اين بخشودگي اعمال شود.
صفاوردي با بيان اينكه كاري كه با ما كردهاند «اخراج محترمانه» است، خاطرنشان كرد: تاكنون هيچ گاه چنين رويهاي نبوده است كه هيأت علمي را خود دانشگاه بازنشسته اعلام كند! دانشگاه آزاد هركجا كه به نفعش باشد تابع قانون است. اتفاقي كه براي ما رخ داده، استناد به مصوبهاي است كه بيمه دارد، افراد با سن ۶۰ سال يا با ۳۰ سال خدمت بازنشسته ميشوند. موضوع، اما اين است كه دانشگاه آزاد در تمامي اين سالها با استناد به اساسنامهاش مدعي بوده كه پيرو قوانين و آييننامههاي خودش است، حال در اين مورد چگونه پايبندي به قانون غير ملاك قرار ميگيرد؟
او ميگويد: يكي از رويههاي غيرمعمول اين دانشگاه رويهاي است كه در رابطه با حقوق از كار افتادگي از همان سالهاي اوليه تاسيس انجام شده است، كسر ۳ درصد از حقوق را كه بايد به تامين اجتماعي براي صندوق از كارافتادگي ميدادند در يك صندوق داخلي گذاشتند. اين كار با اين توجيه بود كه اگر شخصي از كار افتادگي داشت، خودش اين مبلغ را پرداخت كند و اينكه مبالغ صندوق را صرف مستغلات و تجميع سرمايه براي سهيم كردن افراد در اين سرمايهگذاريها كند كه البته هيچگاه اين اتفاق نيفتاده است، پس در اينجا يك نقض فاحش قانوني داشته و نشان ميدهد هر جا كه نفعش در ميان بوده پيرو قانون داخلي بوده و هر زمان به نفعش نبوده، به سراغ قانون عام رفته است.
اين استاد دانشگاه ادامه داد: خبر بازنشستگي زماني به ما اعلام شد كه دروس ما روي بورد دانشگاه بود و دانشجويان ميدانستند چه درسي را با چه استادي بردارند و به محض اينكه خبر را به ما دادند، دروس را از روي بورد حذف كردند كه خود اين اتفاق غيرقانوني است، زيرا كسي كه قرار است بازنشسته شود، زماني كه نامش روي بورد ميرود، در آن ترم بايد درس داشته باشد و نهايتا در تير يا شهريور ماه بازنشستگي اعمال شود. شخصا نام كاري كه با ما كردند را تسويه كردن يا پاكسازي ميگذارم.
صفاوردي با بيان اينكه در ۴ - ۵ ترم گذشته در دانشكده علوم سياسي، شاهد كادرسازي و كادربندي بودهايم، گفت: طبق مصوبات ابتدا بايد اساتيد هيات علمي ساعتهاي موظفشان كاملا پر شود و اگر خواهان حقالتدريس هم هستند بازهم اولويت با هياتهاي علمي است، اما در دو سه سال گذشته سياست رياست جديد دانشكده، اين رويه به شكلي چشمگير اعمال شد كه بيش از ۱۵ نفر افراد خارج از دانشكده كه حقالتدريسي بودند به دانشگاه ميآمدند و بعضا دروس تخصصي ما را به آنها ميدادند و با اظهار علني رييس دانشكده كه تدريس بايد توسط افراد انقلابي انجام شود، ما در چند ترم اخير شاهد يك پاكسازي نرم در دانشكده بوديم.
او توضيح ميدهد: رئيس دانشكده بارها تاكيد كرده افرادي كه «انقلابي» و «پيرو ولايت فقيه» هستند بايد در اين دانشكده تدريس كنند. حالا اينكه منظور ايشان از انقلابي بودن چيست و ايشان بر چه مبنايي خود را مرجع ذيصلاح براي تشخيص ميزان انقلابي بودن اساتيد ميداند، مشخص نيست. قطعا ايشان بايد در قبال ادعاي خود پاسخگو باشند.
صفاوردي ميگويد: به عقيده من انقلابي بودن يعني تعلق خاطر داشتن به كشور، دلسوز كشور بودن. يعني اگر در جايي ضعفي و اشتباهي وجود دارد، گوشزد كردن و تلاش براي برطرف كردن كاستيها و كژيها. تلاش براي تحقق عدالت و احقاق حقوق انسانها فارغ از نوع تفكر آنان. ولي از منظر برخي از مسئولان، انقلابي بودن يعني تبعيت از قالبهايي كه خودشان در نظر دارند. خود رهبري بارها اعلام كردند ممكن است كسي من را هم قبول نداشته باشد، اما كشورش را دوست داشته باشد. اما براي برخي افراد، اين كدها معيار نيست، بلكه معيار اين است كه يكسانسازي صورت بگيرد و افرادي در مناصب قرار بگيرند كه بلهقربانگو باشند و تبعيتپذير.
او ادامه داد: ما ۹ نفر استادي كه حكم بازنشستگي اجباريمان را به بهانه سن بازنشستگي تامين اجتماعي ابلاغ كرده اند، بارها و بارها مورد تهمت قرار گرفيتم كه ضد انقلاب هستيم و عدم لحاظ حقالتدريس در ترم جاري براي ما را نيز با همين ادله توجيه كردند.
صفاوردي گفت: دانشگاه آزاد مدعي عمل پيرو چارچوبهاي ديني و اخلاقي است اما بايد اين سوال از تصميمگيران آن پرسيده شود اينكه ۹ نفر را يك ماه مانده به سال جديد تسويه اجباري كنند و به اين فكر نكنند چندين ماه هم طول ميكشد تا تامين اجتماعي حقوق آنها را واريز كند و چگونه قرار است زندگي را سر كنند، با كدام يك از معيارهاي اخلاقي، انساني قابل سنجش است؟ اين حركت كاملا غيراخلاقي و غيرعلمي است. اگر كرامت انسانها مهم بود و رئيس دانشكده فردي دلسوز نسبت به اين ۹ استاد بود، حداقل زودتر به اساتيد اطلاع ميداد كه چنين اتفاقي در حال رخ دادن است!
استاد دانشگاه علوم سياسي گفت: ما ۹ نفر هيچ شغل ديگري جز معلمي نداريم و تنها همين حقوق معلمي را داريم. بهجاست يكبار هم كه شده صداي مظلوميت اعضاي هيأت علمي دانشگاه آزاد در اعمال سياستهاي شترمرغي اين دانشگاه شنيده شود و يكي براي اجراي عدالت بهداد ما برسد. تا كي بايد تبعيض و بيعدالتي در اين نهاد آموزشي به بهانه غيردولتي و غيرانتفاعي بودن ادامه پيدا كند و مديران ارشد به بهانه اين سيستم تعريفشده از احقاق حقوق اعضا خودداري كنند؟ اگر قرار است مديران با استناد به آييننامههاي داخلي اين بيعدالتي را ادامه دهند، تعويض مديران به چه علت انجام ميشود؟
صفاوردي ميگويد: در دين ما حديثي از حضرت علي آمده كه اگر يك نفر يك كلمه به من ياد دهد، مرا بنده خود كرده است كه جايگاه احترام به معلم را نشان ميدهد. اين صدا بايد شنيده شود كه يك نهاد آموزشي كه بايد سرآمد و الگو در فرهنگسازي براي كرامت و احترام به انسانها باشد، در حال انجام رفتاري خارج از احترام و اخلاق با افرادي است كه همه سالهاي زندگيشان را با افتخار صرف آموزش و دانشگاه قرار دارند. ما استاداني هستيم كه معدل ارزيابيمان بالاي ۱۷ است و كلاسهايمان با استقبال دانشجويان روبرو ميشد. خب اين مسائل معيارهاي مهمي است كه دانشگاه بايد پاسخگو باشد چگونه اين استادان به يكباره بايد بازنشسته اجباري شوند؟ ما بايد كاري كنيم تا اين رفتار غيرانساني با استادان بعد از ما صورت نگيرد.