پايگاه خبري تحليلي انتخاب (Entekhab.ir) :
پراجكت سينديكيت در مطلبي به قلم نينا خروشچوا نوشت: از تزارها گرفته تا لنين و استالين، رهبران روسيه تقريباً به طور كلي بر اين باورند كه هزينه امپراتوري هر چه كه باشد، چه خون و چه پول، موجه است. با ورود نيروهاي تحت رهبري روسيه به قزاقستان، واضح است كه ولاديمير پوتين نيز با اين ايده موافق است.
به گزارش سرويس بين الملل «انتخاب»، در ادامه اين مطلب آمده است: چتربازان تيپ اسپتسناز نخبه روسيه، نيروهاي شوك ارتش روسيه، وارد قزاقستان شدند تا اعتراضات خشونت آميز و سراسري عليه رژيم اين كشور را كه دوست كرملين است، سركوب كنند. اين اقدام در زماني انجام مي شود كه نيروهاي روسي در نزديكي مرز اوكراين جمع شده اند و 15 ماه قبل روسيه براي پايان دادن به جنگ بين ارمنستان و آذربايجان در قره باغ كوهستاني مداخله ي نظامي كرد. حال اين سوال پيش مي آيد كه آيا رئيس جمهور ولاديمير پوتين واقعاً در تلاش براي بازسازي امپراتوري روسيه است؟
البته نمي توان با قطعيت دانست كه كرملين چه چيزي در سر دارد. اما، نيت پوتين هر چه كه باشد، اقدامات او به طرز مهلكي ايده اي را كه زيربناي ايجاد فدراسيون روسيه در 30 سال پيش بود، تضعيف مي كند. امروزه به ندرت در مورد بوريس يلتسين، اولين رئيس جمهور روسيه پس از فروپاشي شوروي صحبت مي شود. اگر روسها از او حرفي بزنند به احتمال زياد به نوشيدن بيش از حد مشروبات الكلي توسط او يا مهمتر از آن تورم و فقري كه در زمان او در جريان گذار روسيه به اقتصاد بازار رخ داد، اشاره مي كنند. آنها احتمالاً او را داراي بينش عميق تاريخي نمي دانند. حال آنكه، اين يلتسين بود كه هزينههاي عظيم حفظ امپراتوري شوروي را تشخيص داد، هزينههايي كه به تحقير روسها و زنداني نگه داشتن آنها در يك دولت پليسي كمك كرد. او فهميد كه روسيه تنها با كنار گذاشتن اين هزينه ها و انحلال امپراتوري و ايجاد يك اقتصاد بازار آزاد مي تواند مردمش را به آزادي و رفاه برساند. اما، در شب سال نوي 1999، يلتسين ممكن است ديدگاه خود را نابود كرده باشد. به نظر مي رسد مردي كه آن شب يلتسين قدرت را به او سپرد، اكنون مصمم است كه عميق ترين بينش او را كنار بگذارد. در حالي كه پوتين ممكن است به خودي خود به دنبال بازسازي امپراتوري روسيه نباشد، به نظر مي رسد او مصمم است كه بر كشورهاي شوروي سابق حاكميت داشته باشد. اين يك پيشنهاد بسيار پرهزينه است.
سهم دقيق توليد ناخالص داخلي اتحاد جماهير شوروي كه براي حفظ امپراتوري صرف شد، نامشخص است. اما با توجه به تقاضاهاي توليد صنعتي و مجتمع هاي نظامي شوروي كه مجموعاً تا 80 درصد كل درآمدهاي دولت را شامل مي شد، به جرات مي توان گفت كه اتحاد جماهير شوروي قادر به پرداخت يارانه به كارخانه هاي غيرمولد در مناطق دورافتاده ي ايالت هاي تشكيل دهنده اش نبود. اين موارد بهاي خون امپراتوري را كه در سالهاي پس از تهاجم سال 1979 به افغانستان برجسته شد، شامل نمي شود.
اين هزينهها بر دوش روسهاي معمولي كه از تحمل آنها ناراحت بودند، سنگيني مي كرد و كم نشد. درست همانطور كه شهروندان بريتانيايي، فرانسوي و اتريش-مجارستاني در دوران اوج امپراتوريهاي خود از هزينه هاي آن ناراضي بودند اما آنها را متحمل مي شدند. با اين حال، رهبران نظر ديگري دارند، از تزارها گرفته تا لنين و استالين و پوتين امروز، رهبران روسيه تقريباً عموماً معتقدند كه هزينه امپراتوري موجه است.
اين ممكن است تا حدي منعكس كننده ايدئولوژي باشد. همانطور كه محقق فلسطيني ادوارد سعيد اشاره كرد، هر امپراتوري مي گويد كه با امپراتوري هاي ديگر فرق دارد، ماموريت آن غارت و كنترل نيست، بلكه آموزش و رهايي است. روسها نيز همين را در مورد امپراتوري شان مي گويند، بهويژه وقتي درباره بلاروسها و برادران كوچك شان در اوكراين بحث ميكنند. اگر رهبران روسيه به ماموريت غيرنظامي اعتقاد داشتند، حتي به صورت قوي تري معتقد بودند كه امپراتوري امنيت ملي را تقويت مي كند. اما تاريخ چيزي ديگري را حكايت مي كند. در واقع، كنترل امپراتوري به سرعت منجر به افراط گرايي ميشود، از امنيت كشور مي كاهد و فروپاشي امپراتوري را تسريع ميكند. براي روسيه، هزينه هاي جاه طلبي هاي پوتين در حال افزايش است. در اين ارتباط، هزينه هاي نظامي كشور را در نظر بگيريد كه از 3.8 درصد توليد ناخالص داخلي در سال 2013 (سال قبل از حمله روسيه به اوكراين، الحاق كريمه و حمايت از نيروهاي تجزيه طلب در شرق دونتسك و لوهانسك) به 5.4 درصد در سال 2016 افزايش يافت. در حالي كه سهم هزينه هاي نظامي در توليد ناخالص داخلي روسيه در سالهاي 2017 و 2018 كاهش يافت، اكنون بار ديگر در حال افزايش است. با وجود نيروهاي روسي مستقر در منطقه اشغالي آبخازيا در گرجستان، منطقه جدا شده ترانس نيستريا از مولداوي، قره باغ كوهستاني، قزاقستان، قرقيزستان و بلاروس، اين تعجب آور نيست. تعيين كميت هزينه هاي استراتژيك امپراتوري دشوارتر است كه پوتين از تشخيص آن نفرت دارد. دستور كار امپراتوري كرملين، به ويژه الحاق كريمه، توافقات پسا جنگ سرد در اوراسيا از بالتيك تا درياي برينگ را زير سوال برده است. ديگر قدرت هاي جهان به ويژه ايالات متحده و چين به شدت براي حفظ وضعيت موجودي كه پوتين به دنبال برهم زدن آن است، سرمايه گذاري كرده اند. حل و فصل مسائل پس از جنگ سرد به دولت ها امكان داد تا منابع را از بخش نظامي به برنامه هاي اجتماعي متمركز كنند. سود صلح نه تنها انتقال اقتصادي روسيه را امكان پذير كرد همچنين از رونق طولاني اقتصادي در غرب كه با بحران مالي 2008 پايان يافت، پشتيباني به عمل آورد. اما بزرگترين ذينفع چين بود. به ياد بياوريد كه 40 سال پيش، ارتش هاي عظيمي در امتداد مرز چين و شوروي مستقر شدند و هزاران كلاهك هسته اي روسيه شهرهاي چين را نشانه گرفته بودند. بنابراين پايان جنگ سرد چين را قادر ساخت تا منابع را به سمت توسعه اقتصادي و كاهش فقر هدايت كند. موفقيت چين در اين جبهه ها در 30 سال گذشته خود گوياي اين موضوع است.
با توجه به آنچه در بالا گفته شد، نحوه ي واكنش شي جينپينگ، رئيسجمهور چين به مداخله روسيه در قزاقستان كه نزديك به ۱۸۰۰ كيلومتر (۱۱۲۰ مايل) مرز مشترك با چين دارد، به ويژه با توجه به اظهارات قبلي پوتين كه تاريخ استقلال قزاقستان را كمرنگ ميكند، عجيب است. رئيس جمهور چين نسبت به استقلال بلاروس، كشورهاي بالتيك و اوكراين نيز واكنش شايسته اي نشان نداد.
نتايج نظرسنجي مركز لوادا در مسكو نشان مي دهد كه تعداد كمي از روس ها مايلند استانداردهاي زندگي خود را براي بهبود وضعيت جهاني كاهش دهند. هزينه هاي داخلي بايد براي متقاعد كردن پوتين به دست كشيدن از جاه طلبي هاي امپراتوري خود كافي باشد. در غير اين صورت، احتمال شعله ور شدن دوباره رقابت مسكو با پكن مطمئناً وجود خواهد داشت. اما بعيد به نظر مي رسد كه پوتين تغييري در سياست هاي خود به وجود بياورد. او قبلاً نيز درس هاي تاريخ روسيه را ناديده گرفته است.