شايد شما هم با اين پرسش مواجه شده باشيد: «تا چه زماني ميشود نفت استخراج كرد و چه وقت منابع نفتي جهان، يا دست كم ايران، ته ميكشند؟» به غير از اين سوال، يك سوال ديگر هم وجود دارد. تا چه زمان براي نفت مشتري وجود خواهد داشت؟ برخي معتقدند، قبل از آن كه منابع نفتي تمام شوند، ديگر تقاضايي براي سوختهاي بيولوژيك وجود نخواهد داشت و باقيمانده ذخاير نفتي، تا ابد دست نخورده باقي ميمانند. در اينجا ميخواهيم نظريه پايان عصر نفت را بررسي كنيم.
خودروهاي برقي و تقاضا براي نفت
بسياري از مردم خودروهاي برقي را جايگزيني براي خودروهاي بنزيني و گازوئيلي ميدانند. به همين دليل گمان ميكنند كه با گسترش استفاده از خودروهاي الكتريكي، مصرف نفت در جهان كاهش پيدا خواهد كرد. برخي فكر ميكنند در آينده شهرهايي تميز، آسماني آبي و محيطزيستي سرسبز خواهيم داشت. تنها به اين دليل كه خودروي الكتريكي، جايگزين خودروهاي بنزيني ميشوند.
پرسش اينجا است كه برق لازم براي اين خودروها از كجا تامين ميشود؟ در ايالات متحده 65 درصد توليد برق به منابع فسيلي (گاز طبيعي و زغال سنگ) متكي است. حتي ساخت و راهاندازي نيروگاههاي تجديدپذير، به مقدار زيادي سوخت فسيلي نياز دارد. به عبارت ديگر سوخت خودروهاي سبز و دوستداشتني برقي، تفاوتي با وسايل نقليه معمولي ندارد و از منابع فسيلي (غيرنفتي) تامين ميشود. در بيشتر موارد حتي، اين خودروهاي كوچك، ميتوانند از يك خودروي اسپرت آلودهتر باشند.
خودروهاي برقي و قانون پايستگي انرژي
به خاطر قانون پايستگي انرژي، توليد هر واحد انرژي الكتريكي، محتاج مصرف دست كم يك واحدِ انرژي سوخت است. اما به خاطر 100% نبودن بازده، توليد يك واحد برق، به بيش از يك واحد انرژي نياز دارد. پس از توليد، بايد برق را به شهرها منتقل كنند. ذخيره كردن برق در باتري هم اتلاف و هزينه بسيار بالايي دارد.
يك خودروي برقي، بيشتر از يك خودروي بنزيني، سوخت فسيلي مصرف ميكند.
حتي اگر انرژي لازم بيشتر براي توليد و نگهداري خودروهاي برقي را در نظر نگيريم، در شرايط فعلي يك خودروي برقي، بيش از دو برابر يك خودروي بنزيني، سوخت فسيلي (اما غيرنفتي) مصرف ميكند. در دنيا ميزان وابستگي به سوختهاي فسيلي براي توليد برق، به مراتب بالاتر از 65% است.
كاميون، كشتي، قطار و هواپيما
شايد براي حركت دادن موتورسيكلتها و خودروهاي كوچك شهري بشود از نيروي الكتريكي استفاده كرد. اما دانشمندان معتقدند كه عمر ما به فراگير شدن كاميونهاي الكتريكي قد نميدهد. مهمترين مشكل براي ساخت خودروهاي سنگين برقي، باتريهايي است كه بتواند انرژي مورد نياز اين وسايل نقليه را در مسافتهاي طولاني تامين كند.
به خاطر همين مشكل است كه هرگز كاميونهاي بنزيني توليد نميكنند. با اين كه توان موتورهاي گازوئيلي از موتورهاي بنزيني كمتر است، گازوئيل ميتواند با هزينه كمتر و براي مدتي بيشتر خودروهاي سنگين را پيش ببرد.
حتي اگر مشكل توان موتورهاي الكتريكي و باتري حل شود، و برق نيز از انرژيهاي تجديدپذير به دست بيايد، هواپيماها، كشتيها و قطارها همچنان به سوخت فسيلي نياز خواهند داشت. به همين دليل موتور الكتريكي (زغالسنگي) رقيبي جدي براي موتورهايي با سوخت بيولوژيك مايع (bioliquids) نيست. يعني خودروي برقي به عصر نفت پايان نخواهد داد.
نفت به عنوان ماده خام
نفت فقط منبعي براي انرژي نيست. يك لحظه به اطراف خود نگاه كنيد و ببينيد چه وسايلي از پلاستيك ساخته شدهاند. تقريبا هيچ ماده اوليهاي در جهان، توان رقابت با مواد پلاستيكي را ندارد. قيمت پلاستيك ارزان است، به سادگي ميشود به آن شكل داد، وزن اين ماده كم است و مقاومت خوبي از خود نشان ميدهد.
نفت فقط منبعي براي انرژي نيست.
اما چرا مواد اوليه غيرپلاستيكي گران هستند؟ يكي از دلايل اين است كه توليد مواد غيرپلاستيكي به مقدار بيشتري انرژي نياز دارد. حالا حدس بزنيد اين انرژي از كجا تامين ميشود؟ بله! از نفت!
تلاش براي كنترل قيمت نفت
اگر خودروهاي الكتريكي آلودهتر از خودروهاي بنزيني هستند، اصلا چرا به وجود آمدند؟
مشكل از وقتي پيش آمد، كه اوپك سعي كرد با كاهش توليد، قيمت نفت را بالا ببرد و موفق نيز شد. اين روند از سال 1350 آغاز شد و در سال 1359 قيمت نفت به بالاترين رقم خود تا آن زمان رسيد.
حالا ديگر مردم نميتوانستند با خيال راحت باك ماشينهايشان را پر كنند و پايشان را بر روي پدال خودروهاي هشتسيلندر خود فشار دهند. بازار خودروهاي كممصرف رونق پيدا كرد و شركتهاي توليدكننده كوشيدند تا مصرف خودروهايشان را كاهش دهند. منابع جايگزين مانند زغالسنگ، گاز طبيعي و انرژي هستهاي، براي توليد برق به كار گرفته شدند.
به اين شكل، مصرفكنندگان توانستند قيمت نفت را كنترل كنند. در دهه 1370، قيمت نفت بار ديگر به پيش از سال 1350 برگشت. در حالي كه توليد اوپك كاهش پيدا كرده بود. به اين شكل درآمد كشورهاي نفتي كاهش يافت. اگر اين كشورها توليد خود را افزايش ميدادند، نفت باز هم ارزانتر ميشد. آنها بازي را باخته بودند.
خودرو با سوخت زغالسنگ
در حالت عمومي، نفت هيچ جايگزيني ندارد. با اين حال در موارد خاصي ميشود از زغالسنگ به عنوان جايگزيني براي نفت استفاده كرد. با اين كه امكان ندارد خودروهاي شهري به جاي بنزين از زغالسنگ استفاده كنند، ميشود زغالسنگ را در نيروگاه سوزاند و برق آن را به خودروهاي شهري تحويل داد. به اين ترتيب زغالسنگ توانست به عنوان جايگزيني براي سوختهاي مايع مطرح شود.
اما چرا بايد براي نفت جايگزين پيدا ميكردند؟ ده كشور چين، آمريكا، هندوستان، استراليا، اندونزي، روسيه، آفريقاي جنوبي، آلمان، لهستان و قزاقستان بزرگترين توليدكنندگان زغالسنگ در جهان هستند. در مقابل روسيه، عربستان، آمريكا، عراق، چين، ايران، كانادا، امارات، كويت و برزيل، فهرست توليدكنندگان بزرگ نفت را تشكيل ميدهند.
تنها كشورهاي مشترك در اين دو فهرست، كشورهاي چين، ايالات متحده و روسيه هستند. دقيقا سه كشوري كه به ترتيب بيشترين مصرف حاملهاي انرژي را دارند. تمايل اين كشورها به پايين بودن قيمت نفت است. اگر اين سه كشور بتوانند به زغالسنگ به چشم جايگزيني براي نفت نگاه كنند، قادر خواهند بود نوسانات قيمت نفت را تا حدي كنترل كنند. بهينهسازي مصرف سوخت، استفاده از انرژي هستهاي و توسعه منابع تجديدپذير از ديگر گزينهها براي كنترل قيمت نفت به حساب ميآيند.
مصرف صعودي نفت
بعد از افزايش چشمگير قيمت جهاني نفت در سال 1359، سرانه مصرف نفت در جهان كاهشي چشمگير داشت. در سال 59، هر نفر در سال 5.5 بشكه نفت مصرف ميكرد. اما در مدت زماني كوتاه، مصرف جهان به 4.5 بشكه در سال براي هر نفر رسيد.
امروز مصرف هر فرد در حدود 4.6 بشكه در سال است. به نظر ميرسد كه تقاضاي عمومي از اين مقدار كمتر نشود. زيرا كه تقاضاي كمتر، قيمت نفت را كاهش ميدهد و با قيمت ارزان، عده بيشتري ميتوانند نفت مصرف كنند.
اما جمعيت زمين روز به روز بيشتر خواهد شد. بين سالهاي 2000 تا 2007، مصرف نفت در كل جهان از 77 ميليون بشكه در روز، به بيش از 86 ميليون بشكه در روز رسيد. هرچند سرانه مصرف تغيير چشمگيري نداشت.
در حال حاضر روزانه 95 ميليون بشكه نفت در جهان مصرف ميشود. پيشبيني ميشود در سال 2050 مصرف روزانه كل جهان از 125 ميليون بشكه عبور كند. در آن زمان تعداد خودروهاي جهان دوبرابر خواهد شد، ولي بعيد به نظر ميرسد كه ميانگين مصرف تمام خودروها نصف بشود. به همين دليل تا آن روز قيمت نفت آن قدر كاهش پيدا نخواهد كرد كه توليد و فروش نفت صرفه اقتصادياش را از دست بدهد.
ذخاير نفتي ايران
ايران با داشتن بيش از 157 ميليارد بشكه نفت، 11.3 درصد از ذخيره نفت جهان را در اختيار دارد. اين منبع تا صد سال ديگر تمام نخواهند شد. در آن زمان، رشد فناوري و نيز قيمت بالاي نفت سبب ميشود كه منابعي با عمق بيشتر به ذخاير نفتي ايران افزوده شود. به بيان ديگر، بعيد به نظر ميرسد كه ما بتوانيم پايان ذخاير ايران را به چشم ببينيم. در مورد يك موضوع ديگر نيز ترديد نداريم. اين كه تا آن روز تقاضا براي نفت از بين نخواهد رفت و دوران نفت، در زمان حيات ما به سر نخواهد آمد.
نفت غير متعارف و پايان عصر نفت
نفت غيرمتعارف، نفتي است كه از روشهاي غيرمتعارف از سنگهاي معدني نفتزا به دست ميآيد. بسياري از مدافعان نظريه پايان عصر نفت، اعتقاد دارند كه نفت جايگزين مانند نفت شيل، ميتواند قيمت نفت را كم كند و يا بازار آن را به طور كامل از بين ببرد.
اما نكته اساسي اين است كه در حالت كلي، يك سوخت جديد نميتواند جايگزين انواع ديگر سوخت شود. مثلا انرژي موجود در بيسكويت، با وجود آن كه قابل توجه است، به درد شارژ كردن تلفن همراه نميخورد. به همين ترتيب نفت شيل، نميتواند جايگزين تمام كاربردهاي نفت بشود.
بررسيها نشان ميدهد اثر شيل بر بازار نفت، بسيار كوتاهمدت است و خيلي زود بازار به شرايط قبلياش باز ميگردد. دليل اصلي اين ماجرا، جاري نشدن منابع شيل و كاهش سريع بازدهي چاه است. مقدار قابل برداشت از يك چاه، در يك سال 70% و در سه سال 90% افت ميكند. بيشترين اثر يك چاه شيل، در يك ماه اول بعد از بهرهبرداري است.
نفت شيل، نفت معدني يا نفت گران
در حال حاضر هزينههاي زيستمحيطي نفت شيل بسيار بالا است. تنها در ايالت تگزاس، هزينههاي زيرساخت جادهاي براي استفاده از نفت شيل، 4 ميليارد دلار در سال است. شركتهاي فعال در زمينه نفت شيل نميتوانند اين هزينهها را جبران كنند. در سال 2012 جريان آزاد نقدي هجده شركت نفتي شيل در آمريكا، منفي 50 ميليارد دلار بود.
نفت غيرمتعارف يا نفت گران، فقط در قيمت بالاي 80 دلار، به عنوان سوپاپي براي كنترل قيمت به كار ميآيد تا قيمت نفت را كم كند.
با اين وضع، نفت غيرمتعارف يا نفت گران، فقط در قيمت بالاي 80 دلار (با احتساب تمام هزينههاي مستقيم و غيرمستقيم)، به عنوان سوپاپي براي كنترل قيمت به كار ميآيد تا قيمت نفت را كم كند. در هر قيمتي كمتر از 80 دلار براي هر بشكه نفت، توليد نفت غيرمتعارف صرفه ندارد. به عبارت ديگر شركتهاي نفتي شيل، فقط براي مدتي كوتاه و با حاشيه سودي اندك ميتوانند فعاليت كنند. مخلص كلام آن كه نفت شيل به تنهايي، نميتواند خبر از پايان عصر نفت بدهد.
سياست و محيط زيست
پيدا كردن سوخت جايگزين به جاي نفت، بيشتر از آن كه انگيزههاي بشردوستانه يا زيستمحيطي داشته باشد، موضوعي سياسي است. چطور ميشود از طرح به دست آوردن سوخت از ذرت دفاع كرد و ادعاي بشردوستي داشت؟ چطور قرار است به فرزندانمان توضيح بدهيم كه چرا با وجود 1 ميليارد گرسنه بر روي زمين، در باك ماشينمان روغن زيتون ميريزيم؟ خوب است بدانيم كه از غذاي يك سال يك انسان بالغ، ميشود 80 ليتر سوخت تهيه كرد. توجه كنيد كه در مورد پايان عصر نفت صحبت ميكنيم و نه پايان عصر انسانيت.
از غذاي يك سال يك انسان بالغ، ميشود 80 ليتر سوخت تهيه كرد.
مهمترين انگيزه سياسي آمريكا براي كاهش تقاضاي نفت، كاهش وابستگياش به ايران و ديگر كشورهاي خاورميانه و داشتن توانايي كنترل قيمت است.
منابع نفتي به اين زودي تمام نخواهند شد و بازار طلاي سياه نيز از بين نخواهد رفت. ما ميتوانيم با سياستهاي خارجي بهتر، تهديد وابستگي دنيا به سوخت فسيلي را به يك فرصت تبديل كنيم. تجارتي كه در نهايت به نفع همه است. هم ما با فروش نفت وضعيت اقتصادي بهتري پيدا ميكنيم و هم دنيا خيالش از بابت انرژي راحتتر ميشود. در اين وضعيت هزينه تحقيقات براي يافتن سوخت جايگزين، صرف افزايش بازدهي و كاهش آلايندههاي ناشي از مصرف نفت ميشود. به اين شكل توان ما براي كنترل قيمت نيز افزايش پيدا خواهد كرد.