وام را بايد در درجه اولي براي سرمايهگذاري اعطا كرد و نه براي خريد كالاي مصرفي. بانك بايد بر نحوه هزينه شدن وام نظارت داشته باشد.
الف) خانوادهاي را در نظر بگيريد كه بيكار و بدهكار است. يك بانك پيدا ميشود و به او وام ميدهد. خانواده با آن وام سرمايهگذاري ميكند، يك چرخ خياطي و پارچه و نخ و سوزن تهيه ميكند و يك كاسبي پيراهندوزي راه مياندازد و در آمد و سود كسب ميكند. با سود حاصله، هم زندگي خود را ميچرخاند و هم بدهيها را باز پس ميدهد. در اين مثال، بانك رسالت اصلي خود را در رشد اقتصادي اين خانواده و رونق توليد بهدرستي بازي كرده است.
ب) خانواده ديگري را در نظر بگيريد كه بيكار و بدهكار است. يك بانك پيدا ميشود و به او وام ميدهد. خانواده آن وام را صرف خوراك و پوشاك و شهريه مدرسه و لوازم خانگي و سينما و كلاس بدنسازي و سفر و ساير مايحتاج ميكند و پس از مدتي چيزي در كيسه نميماند. اين وام نه تنها به اشتغال خانواده كمك نميكند بلكه بدهيهاي آن را افزايش ميدهد. بديهي است كهاين خانواده توان باز پرداخت وام را نخواهد داشت و اين بدهي بر بدهيهاي قبلي آن اضافه ميشود. در اين مثال، بانك رسالت اصلي خود را در رشد اقتصادي اين خانواده بهدرستي بازي نكرده است. تنها نقش آن، افزايش قدرت خريد براي كالاي مصرفي، افزايش بدهي آن خانواده و هدر رفت منابع بانك است.
نتيجه يك: وام را بايد در درجه اولي براي سرمايهگذاري اعطا كرد و نه براي خريد كالاي مصرفي. بانك بايد بر نحوه هزينه شدن وام نظارت داشته باشد.
ج) شركتي را در نظر بگيريد كه بيكار و بدهكار است. يك بانك پيدا ميشود و به آن وام ميدهد. شركت با آن وام سرمايهگذاري ميكند، ابزار توليد تهيه ميكند و كاسبي خود را توسعه ميدهد و در آمد و سود كسب ميكند. با سود حاصله، هم امور جاري خود را ميچرخاند و هم بدهيها را باز پس ميدهد. در اين مثال، بانك رسالت اصلي خود را در نجات و رشد اين شركت و رونق توليد بهدرستي بازي كرده است.
د) شركت ديگري را در نظر بگيريد كه بيكار و بدهكار است. يك بانك پيدا ميشود و به آن وام ميدهد. شركت آن وام را صرف پرداخت اقساط بدهيهاي قبلي و حقوق عقب افتاده كاركنان و زبانم لال افزايش حقوق مديران و افزايش پاداش هيئت مديره و خريد ساختمان و خودرو و استخدام منشي و نگهبان و كارمند بيشتر و سفارش بَنِر تبليغاتي و ساير امور ميكند و پس از مدتي چيزي در كيسه نميماند. اين وام نه تنها به رونق شركت كمكي نميكند بلكه بدهيهاي آن را افزايش ميدهد. بديهي است كهاين شركت توان باز پرداخت وام را نخواهد داشت و اين بدهي بر بدهيهاي قبلي آن اضافه ميشود. در اين مثال، بانك رسالت اصلي خود را در رونق اين شركت بهدرستي بازي نكرده است.تنها نقش آن، افزايش قدرت خريد براي تقاضاي مصرفي، افزايش بدهي آن شركت و هدر رفت منابع بانك است.
نتيجه دوم: وام را بايد براي سرمايهگذاري اعطا كرد، نه براي جبران بدهي قبلي و نه براي ريخت و پاش. بانك بايد بر نحوه هزينه شدن وام نظارت داشته باشد.
چهار تصوير بالا نشان ميدهد كه سيستم بانكي بايد در اعطاي وام، قبل از هر چيز از نحوه هزينه كرد آن مطمئن شود. بانك بهدليل مسئوليتي كه در قبال سرمايهگذاران و سپردهگذارانش (1) دارد بايد نگران برگشت وام باشد و اگر تضميني مطالبه ميكند بايد براي اطمينان از شيوه خرج كردن آن باشد. بانك در واقع با وام گيرنده شريك ميشود. آنچه بازپرداخت وام را تضمين ميكند اطمينان از نحوه سرمايهگذاري انجام شده و روند پيشرفت پروژه است نه فقط وثائق. بانك دفتر و دستكي براي نظارت بر پا ميكند تا در تمام مدت انجام پروژه در كنار وام گيرنده باشد. معناي نظارت در سيستم بانكي همين است.
متاسفانه سالهاست كه سيستم بانكي كشور از شيوه درست مشاركت و از شيوه درست نظارت فاصله گرفته است. سيستم بانكي - مگر در موارد خاص و معدود(2)- عملاً با كسي مشاركت نميكند.اصلاً نمي پرسد كه وام را براي چه ميخواهي؟ حتي اگر بداند شما با اين وام سرمايهگذاري نميكنيد چشمش را ميبندد و خودش را به نديدن ميزند(3). به سود وام طمع ميكند و به همين كه چند برابر ثمن وام از شما وثيقه بگيرد راضي ميشود(4). دستگاه عريض و طويل نظارت بانك به خواب ميرود و شما را رها ميكند و تا وقتي اقساطتان را ميپردازيد با شما كاري ندارد. هرگاه در پرداخت اقساط كوتاهي كنيد اين غول بيدار ميشود و بر تضامين و وثيقههاي شما چنگ مياندازد بدون آنكه برايش مهم باشد كه علت شكست سرمايهگذاري شما چه بوده است؟ بانك - عليرغم عنوان «مشاركت» بر روي اكثر قراردادهاي خود با مشتريان – خود را شريك شما نميداند(5).
چند مصداق از اعطاي وامهاي بيبازگشت:
1) در نيمه دهه هشتاد بانكها در قالب «طرح بنگاههاي زودبازده» مبلغ هنگفتي از نقدينگي سيستم بانكي را در اختيار عدهاي گذاشتند تا بهقول وزير كار وقت به اشتغال و رونق اقتصادي كمك شود. بهدليل فقدان نظارت اين نقدينگي بزرگ بهجاي سرمايهگذاري براي توليد به كانالهاي ديگر هدايت و به افزايش نقدينگي منجر شد.
2) اعطاي وامهاي مكرر به شركتهاي دولتي ضرردِه هيچ گاه مُثمِر نبوده است. ذوبآهن اصفهان يكي از اين شركتهاست كه امروز با تورم نيروي انساني و قديمي بودن تكنولوژي و ضرر 400 ميليارد توماني مواجه است اما مديران بهجاي حل ريشهاي مشكلات، با اعطاي وام به آن مُسكن تزريق ميكنند. امروز بازپرداخت وامهاي قبلي به بزرگترين معضل مديران ذوب آهن و شركت ملي فولاد و وزارتخانه ي متبوع آن بدل شده است. مديرعامل اين شركت در نيمه سال 1396 در جمع فعالان بازار سرمايه اذعان كرد كه «اين شركت با مشكلاتي روبرو بوده كه ناشي از بدهيها و بهرههاي بانكي است». احمد صادقي با اشاره به تدابير انجام گرفته براي كاهش بدهيهاي اين شركت در 2 سال گذشته افزود: براي پرداخت بدهيهاي غير بانكي اقدامهاي خوبي انجام شد و هر چند صفر نشده اما به حد معقولي رسيده است. او گفت: بدهي به برخي معادن كاهش چشمگيري يافته و بدهي به راهآهن نيز با تحويل ريل بهاين شركت كاهش بسياري خواهد يافت. وي با اشاره بهاينكه هزينه مالي سالانه اين شركت ۸۲۰ ميليارد تومان بود، افزود: از پارسال با پرداخت برخي بدهيهاي بانكي و توافق با بانكها، هزينه مالي شركت به ۶۵۰ ميليارد تومان كاهش يافت و با تداوم پرداخت بدهيها، اين هزينه همچنان روند كاهشي دارد. صادقي، مجموع زيان 2 سال گذشته شركت را ۴۰۰ ميليارد تومان اعلام كرد و گفت: با وجود هزينههاي مالي كه پس از اقدامات مختلف به ۶۵۰ ميليارد تومان در سال كاهش يافت(6 و 7).
3) مثال ديگر اصرار بر اعطاي وام به شركت بحران زده هپكو است(8). در گزارشي كه به مناسبت اعتراضات كارگري در اين شركت در بهار 1397 منتشر شد(9) ياد آوري شد كه: عموماً اخذ وام به هدف يك سرمايهگذاري انجام ميشود. بانك شرايط متقاضي را بررسي ميكند، طرح سرمايهگذاري را مطالعه ميكند و نرخ برگشت سرمايهگذاري را برآورد ميكند. در يك سيستم سالم بانكي، وام در صورتي اعطا ميشود كه پروژه آنقدر جذاب باشد كه پس از كسر سود بانك، نرخ برگشت مناسبي را نصيب وام گيرنده كند. الفباي بانكداري حكم ميكند كه وام دادن به يك شركت مقروض با اصول اوليه بانك داري منافات دارد. اين دستاندازي به منافع سپردهگذاران است.در هيچ جاي دنيا به كسي كه نميتواند از عهده بازپرداخت وامش بر آيد وام نميدهند . دليل آن هم مثل روز روشن است. هپكو با اين وام هيچ كاري نخواهد كرد جز پرداخت حقوق عقب مانده كارگران. رئيس كانون شوراهاي اسلامي كار استان مركزي به روشني و به درستي بهاين نكته اشاره ميكند كه «تا به حال تنها راهكار براي كمك به هپكو اين بوده كه به آن وام بدهند كه تنها مُسكن است و شركت را بدهكارتر ميكند و بعد از گذشت مدتي، بحران شديدتر برميگردد». آيا مديرعامل بانكي كه چنين وامي را اعطا ميكند در مقابل سپردهگذاران جوابگوست؟ آيا كسي او را باز خواست ميكند؟ اين را هم اضافه كنيد بر ليست بلند بالاي ناكار آمديهاي دستگاه اداري كشور كه علاج يك شركت ورشكسته و مقروض را اعطاي وام به آن ميداند.
4) بانك براي تعمير مسكن(10) يا خريد خودرو(11) به شهروندان وام ميدهد. برخي شهروندان با ارائه فاكتور ساختگي به بانك، وام را گرفته و به زخم ديگري ميزنند. دستگاه عريض و طويل نظارت بانك ميبيند و ميداند و چشم پوشي ميكند و هدف سياستگذار از اعطاي اين وامها را ابتر ميكند. آيا نبود اين دستگاه نظارت - با آن همه هزينه كه بر دوش بانك و اموال عمومي ميگذارند - از بقايش بهتر نيست؟
تبصره: بيانصافي است اگر در كنار اين مصاديق منفي، به يكي از حركتهاي مثبت سيستم بانكي اشاره نشود. در ابتداي دهه 90، دو خودروساز دولتي براي دريافت پنج هزار ميليارد تومان تسهيلات، نه براي سرمايهگذاري بلكه براي پرداخت بدهيهاي معوق بانك مركزي را تحت فشار قرار دادند (12). بانك مركزي در مقابل اين درخواست مقاومت كرد و از اعطاي اين تسهيلات خودداري كرد. احتمالاً با اين استدلال درست كه وام دادن به يك شركت مقروض با اصول اوليه بانكداري منافات دارد.
شيوهاي كه هم اكنون سيستم بانكي كشور جريان دارد ضربه مهلكي به اقتصاد كشور وارد ميكند. اعطاي وامهايي كه ميدانند برگشت آن به سختي ممكن است(13) و يا منظور سياستگذار از اعطاي وام را برآورده نميكند (= موثر نيستند). ادامه اين روند منجر به شرايط امروز شده كه بانكها از وامداران طلبكارند (14) و ركود اقتصادي حاكم اجازه بازپرداخت را به وامداران نميدهد(15). ادامه اين روند بر تعداد بدهكاران و حجم بدهيها ميافزايد. اما اين وجه خوشبينانه داستان است.
وجه بد اين روند را ميتوان در موسسات مالي و اعتباري مشاهده كرد كه به سهولت مجوز ميگيرند و مثل قارچ ميرويند. به مردم وعده سود كلان ميدهند(16) و سپردهگذار جذب ميكنند ، با چشمپوشي عامدانه بر اينكه در شرايط ركود اقتصادي هيچ كسب و كاري در كشور نميتواند آنقدر سود بدهد. براي عمل به وعده سود شيرين، ناچار به جذب سپردهگذار جديد هستند تا آورده او را خرج سود سپردهگذار قبلي كنند. كاملاً واضح و روشن است كه سرانجامِ اين سيكلِ معيوب، خلق پول از يك سو و انباشته شدن بدهي اين موسسات مالي از سوي ديگراست(17).سرنوشت امثال كاسپين و آرمان و ثامن و ايرانيان و ميزان و بقيه معلول و پيامد اين سيكلِ معيوب است. بعيد است مديريت بانك مركزي از مكانيزم تشكيل و صدماتي كه اين سيكل معيوب به سيستم بانكي و پولي كشور وارد ميكند بي اطلاع بوده باشد. بعيد است كه بانك مركزي نداند اين شيوه جذب سپردهگذار و اين ضرائب سود به بنبست ميرسد. بانك مركزي در انجام وظيفه ذاتي خود در نظارت بر عملكرد اين موسسات و پيشگيري از دستدرازي آنها به سپردههاي شهروندان سستي كرده است(18 و 19).
ضربه ديگري كه سيستم بانكي به اقتصاد كشور زده افزايش نقدينگي است كه از مهمترين علل تورم است و در اين مختصر امكان تشريح آن نيست.حجم نقدينگي در اقتصاد كشور در سالهاي اخير بيش از سه برابر شده است(20).
با چنين رفتاري كه با منابع بانكي داريم و با فاصلهاي كه از شيوه درست مشاركت و از شيوه درست نظارت گرفتهايم و با رفتاري كه با نقدينگي و قيمت ارز انجام ميدهيم چگونه انتظار داريم كهاين منابع به سوي توليد روانه شوند و رشد اقتصادي و اشتغال بيافرينند؟
جمع بندي: با توضيحات مختصر بالا تلاش شد تا نشان داده شود كه حال و روز سيستم بانكي كشور به حد وخامت رسيده و يك جراحي در آن ضروري است.
پينوشتها:
1- بديهي است كه سرمايهگذاران و سپردهگذاران بانكهاي دولتي و نيمه دولتي همه آحاد ملت هستند.
2- يكي از تجربههاي موفق در مشاركت و نظارت در سيستم بانكي تجربه بانك مَسكن است. اين بانك هم موفق به خانهدار كردن خانوادههاي زيادي شد و هم با استفاده از يك مكانيزم نظارتي كار آمد ( در كنار اخذ وثيقه مناسب) تراز خود را مثبت نگه داشت. اين وامها در جهت رشد بخش مسكن بود. متاسفانه پروژه مسكن مهر شهرت و بيلان مثبت اين بانك را بر باد داد. براي ديدن برخي نظرات درباره پروژه مسكن مهر ، گزارش " گسترش صمت " مورخ 30 مهر 1397 با عنوان " آخوندي نخواست يـا نشد؟ " را ببينيد.
3- بانك بابت وام از شما 25 درصد سود مطالبه ميكند. اگر نرخ تورم 10 درصد باشد و شما براي كاسبي خود 15 درصد سود در نظر گرفته باشيد كاسبي شما بايد 50 درصد برگشت داشته باشد تا رضايت شما جلب شود. بانك ميداند كه در حال حاضر هيچ كاسبي در كشور چنين برگشتي ندارد اما بازهم شما را با آغوش باز ميپذيرد. بانك خودش را به نديدن ميزند و به تضمين و وثيقه اكتفا ميكند.
4- اين عبارت به معناي توصيه به حذف وثيقه نيست.
5-كارشناسان ديني بايد نظر بدهند كهاين شيوه تعامل چقدر با معيار هاي ديني و اخلاقي همخواني دارد.
6-منبع : گزارش روزنامه اطلاعات / 2 مهر 1396 با عنوان " آغاز توليد انبوه ريل ملي در ذوب آهن اصفهان ".
7-اعطاي انواع وامها به شركت هاي ضرردِه دولتي در حالي است كه بخش خصوصي واقعي براي برخورداري از وام بايد التماس كند و هزار و يك وثيقه بياورد.
8-شركتي كه امروز نه سفارش دارد و نه توليد و چند بار بين بخش خصوصي و شبه خصوصي و دولت دست به دست شده است.
9- در مورد بحران شركت هپكو يادداشت «هپكو و تجربهاي كه ناديده گرفته ميشود» در تيننيوز را ببينيد./ ۱۳۹۷/۰۳/۰۶ / كد خبر: 167009
10- به هدف نوسازي بخش مسكن
11- به هدف رونق دادن به بازار خودرو
12- بدهي خودروسازان هم اكنون - فقط به قطعهسازان - به 15 هزار ميليارد تومان بالغ شده است. منبع: ترابران/ شماره 160( شهريور ماه 1397 ) / مقاله " كنترل هيولا در قفس تحريم" .
13- عدهاي سيستم بانكي را معذور ميدارند كه خود علاقهاي به دادن تسهيلات بدون بازگشت ندارد اما دولت آن را مكلف و مجبور به انجام اين كار ميكند. اين عذر بدتر از گناه است و از عدم استقلال بانك مركزي و سيستم بانكي پرده بر ميدارد. اين وابستگي دستان بانك مركزي را در مديريت پولي كشور ميبندد و ريشه بسياري از مشكلات آن است.
14-و از منابع شان كاسته شده و براي جبران آن دست به دامان بانك مركزي هستند.
15-با اين فرض خوشبينانه كه همه ي وام گيرندگان خود را متعهد به بازپرداخت ديون خود ميدانند.
16- سودي بيش از سود بانكهاي دولتي.
17- رئيس قبلي بانك مركزي در يك برنامه تلويزيوني موسسهاي را مثال زد كه به ميزان 90 درصدِ سرمايه خود بدهي دارد.
18- جاي تاسف است كه برخي بر آنند تا براي فرونشاندن اعتراضات، باز پرداخت طلب مالباختگان اين موسسات را از محل منابع عمومي كشور جبران كنند. اين به معناي جبران هزينه بيتدبيري و ضعف نظارت بانك مركزي از محل سپردههاي ملي است و همين طور به معناي جايزه دادن به كساني است كه به امانت سپردهگذاران خيانت كردهاند. در گزارش مشرق نيوز با عنوان «ورشكست شدن و پرداخت از جيب مردم يا ساماندهي؟» اشاره شده است كه: مقرر شد بانك مركزي معادل اموال و داراييهايي كه از اين موسسات دريافت ميكند، سپرده مشتريان اين موسسات را پرداخت كند. بانك مركزي در اين مدت از منابع عمومي كشور سپردههاي مشتريان تعاوني اعتبار فرشتگان، البرز ايرانيان، وحدت، افضل توس، بدر توس و وليعصر رباط كريم را پرداخت كرده است. همچنين هشت تعاوني اعتبار كوچك كه مجوز فعاليت از بانك مركزي نداشتند، در موسسه اعتباري كاسپين ادغام شدند. طبق اعلام بانك مركزي، براي اين تعاونيهاي اعتباري، بانك مركزي 20 هزار ميليارد تومان خط اعتباري اختصاص داده است. اين 20 هزار ميليارد تومان، به حجم پايه پولي افزوده شده كه با احتساب ضريب فزاينده پولي 7.3، در مجموع 146 هزار ميليارد تومان نقدينگي جديد به اقتصاد كشور تحميل كرده است. منبع: گزارش مشرق نيوز با عنوان «ورشكست شدن و پرداخت از جيب مردم يا ساماندهي؟» / كد خبر 863123 /مورخ ۲۰ خرداد 1397.
19- جاي تاسف بيشتر آن است كه برخي از مسئولان، مال باختگاني را كه به اعتبار مجوز بانك مركزي در موسسات مالي كج دست سپردهگذاري كردند به طمعورزي متهم ميكند. در اين مورد سايت بيبنا (BiBNA ) / اخبار بانك بيمه بورس / مورخ 19 دي 1369 / كد خبر 379 / خبر با عنوان «طمع سودهاي 89 درصدي» را ببينيد.
20- حجم نقدينگي در پايان دولت آقاي احمدينژاد در حدود 500 هزار ميليارد تومان گزارش شد.اين عدد، امروز از 1600 هزار ميليارد تومان فراتر رفته است.اين در حالي است كه عليرغم اين افزايش در حجم ريال، قيمت ارز تا زمستان سال قبل سركوب و بصورت مصنوعي پايين نگهداشته ميشد.