تهران- ايرنا- «فريدون مجلسي» ديپلمات پيشين ايران و كارشناس مسائل بينالملل بر اين باور است كه بين ايران و آمريكا مشكل خاصي وجود ندارد بلكه تنش و اختلافات فزاينده اين ۲ كشور بر سر رژيم صهيونيستي است.
«چشم انداز روابط ايران و آمريكا در پرتو تحولات جديد» عنوان نشست تخصصي بود كه عصر ديروز دوشنبه هفتم بهمنماه در سالن فردوسي «خانه انديشمندان علوم انساني» به همت «انجمن علوم سياسي ايران» برگزار شد.
در اين نشست ۶ تن از استادان و كارشناسان برجسته حوزه بينالملل از جمله «فريدون مجلسي»، «مصطفي زهراني»، «حسين دهشيار»، «فواد ايزدي»، «سيدجلال دهقاني فيروزآبادي» و «ابراهيم متقي» حضور داشتند و به بيان ديدگاههاي خود در پيوند با روابط تهران و واشنگتن پرداختند.
مجلسي به عنوان نخستين سخنران اين نشست تخصصي ابتدا به خُلق وخوي ايرانيها اشاره كرد و گفت: ايرانيان عادت كردهاند كه برخي قالبها و طرز فكرها را بپسندند يا از برخي افراد پيروي كنند؛ بر همين اساس هر گونه تخطي نسبت به اين كليشههاي فكري براي ايرانيان قابل تحمل نخواهد بود.
ريشهيابي تقابل تهران و واشنگتن
اين ديپلمات سابق سپس به دشمني ديرينه ايران با آمريكا اشاره و اظهار كرد: اين دشمني از اوايل انقلاب آغاز شد اما غالبا اين موضوع را به ۲۸ مرداد ربط ميدهند و به اين ترتيب اهميتي عجيب به اين روز دادهاند. ۲۸ مرداد رخدادي بود كه بخش عمده آن جنبه داخلي داشتهاست و اتفاقا بيشتر افرادي كه ايراد ميگيرند، هيچ مخالفتي با اين اتفاق نداشتند. اين موضوع در مقايسه با انفجار بمب اتمي هيروشيما و ناكازاكي، دهها هزار كشتهاي كه آمريكا در ويتنام داد و ۲ ميليون انساني كه در آنجا كشت، پديدهاي مختومه محسوب ميشود. اين كشورها براي اينكه بتوانند جلوي زيان بيشتر را بگيرند ارتباطاتي را با يكديگر برقرار كردند؛ روابطي كه ميان ايران و آمريكا نميتواند برقرار شود. اكنون البته روابط ميان دو كشور توصيه نميشود و هيچ فردي نيز به خود اجازه نخواهد داد كه توصيهاي در راه صلح و عاديسازي روابط ارائه دهد.
كساني كه قدرت را در ايران به دست گرفتند، زماني كه جنبه معنوي داشت به دليل برخي سوابق مبارزاتي، علاقه خاصي به فلسطين داشتند. آغاز انقلاب با مذاكرات «اسلو» و امضاي قرارداد «كمپ ديويد» مصادف شد؛ موضوعي كه علاقهمندان به موضوع فلسطين را به شدت آزرده خاطر كرده بود. از طرفي شاه بر اساس روابطي كه با مصر داشت پس از ترك ايران به اين كشور سفر كرد. اين امر براي بزرگاني كه انقلاب را در دست داشتند، قابل تحمل نبود.
اين ديپلمات كهنهكار به ماجراي تسخير سفارت آمريكا در تهران نيز اشاره داشت و گفت: در زمان اشغال سفارت آمريكا، اينجانب در اداره سوم سياسي وزارت امور خارجه فعاليت داشتم كه سفير سوئد طي تماسي تلفني تقاضاي تماس فوري داد، به اين ترتيب تا روزي كه روابط ديپلماتيك پايان يافت به عنوان مامور در تمام مذاكرات در وزارت امور خارجه حضور داشتم.
در آن زمان اينجانب با سه وزير خارجه به دليل اين مذاكرات ارتباط نزديك داشتم و هر سه اين افراد (يزدي، بنيصدر و قطبزاده)، به شدت مخالف موضوع گروگانگيري بودند. يزدي به سفير سوئد كه در آن زمان حافظ منافع آمريكا بود با ابراز شرمندگي قول بهبود شرايط را در چند روز آينده داد اما در روزهاي بعدي خود وي از كار بركنار شد.
در زمان بنيصدر نيز سفير سوئد نامهاي از طرف رئيس جمهوري آمريكا ارائه كرد كه طبق آن درخواست شدهبود كه بيماران، بانوان و افراد سالمند آزاد شوند. بنيصدر نيز در مقابل سفير بيگانه هيچگاه مخالفت خود را با اين اقدام دانشجويان ابراز نميكرد بلكه تنها جواب اين بود كه دانشجويان اين اقدام را انجام دادهاند و تلاش خواهد شد تا شرايط را به وضعيت طبيعي نزديك كنند. پس از خروج سفير انگليس اينجانب به بنيصدر گفتم آزاد كردن اين سه دسته از افراد كه تقريبا هفت يا هشت تن هستند تفاوتي در اصل قضيه ايجاد نميكند بلكه با آزادي آنان جنبه انساني به اين موضوع خواهيم داد. بنيصدر اما معتقد بود كه اشغال كنندگان سفارت سالخورده، زن و كودك نميشناسد به اين ترتيب بود كه بين صاحبان قدرت و انقلابيها شكاف ايجاد شد.
تشديد گام به گام اختلافات
اين كارشناس مسائل سياست خارجي و بينالمللي افزود: اختلافات به تدريج از همان زمان اشغال سفارت آغاز شد. در همين روزها بود كه «ياسر عرفات» رئيس فقيد تشكيلات خودگردان فلسطين به ايران آمد و جزو اولين افرادي بود كه مورد استقبال قرار گرفت. آن دوره بعد از اشغال سفارت آمريكا كشور پر شور و انقلابي بود. به تدريج اين مراسم كه به صورت روزمره در مقابل سفارت آمريكا اجرا ميشد به سنت تبديل و ريشههايي در كشور به وجود آورد.
به گفته مجلسي، اين تحولات چندان جنبه سياسي؛ آنگونه كه در نوشتهها خوانده يا شنيدهايم، نداشت. به نظر ميرسد ميان ايران و آمريكا موضوع خاصي وجود ندارد. اين دو كشور نه با يكديگر هم مرز و نه همسايه هستند بلكه تنش اين دو كشور به دليل موضوع ديگري است. ايران معتقد است اسرائيل بايد از صحنه روزگار حذف شود اما آمريكا بر اين باور است كه بايد باقي بماند.
اگر اين مساله به نوعي حل نشده و مسكوت بماند، دوستي امكانپذير نيست و تنها راه باقي مانده جنگ خواهد بود.